یکشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۲

انتشار بازنویسی مقاله "مارکسیسم اسلامی" اثر بیژن جزنی

 
 
اکبر تک دهقان
5 مای 2013- 15 اردیبهشت 1392
 
به این ترتیب، بازنویسی، بازتنظیم و تصحیح غلطهای چاپی و املائی، همچنین توضیح نسبتاً مفصل نکات مهم مقاله "مارکسیسم اسلامی" اثر بیژن جزنی، در وبسایت بیژن جزنی www.bizhan-jazani.blogspot.com  منتشر میگردد. تلاشی که طی چندین ماه به سرانجام رسیده، امید که بیش از گذشته به روشن شدن دیدگاههای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیرامون موضوع مورد بحث، کمک کند.
 
بیژن جزنی بمثابه اتوریته فکری مسلم چپ انقلابی ایران و این همچنین در شرایط زندان ساواک، در این اثر عامه فهم، همه جنبه های مربوط به مذهب بطور کلی و اسلام و شیعه را طی دوران ظهور و عملکرد این پدیده های اجتماعی از یک طرف، و جنبشهای سیاسی- مذهبی در خاورمیانه و ایران معاصر و بویژه سازمان مجاهدین خلق را بطور خاص از طرف دیگر، مورد بررسی قرار میدهد. او تجارب و درک نسل انقلابی دوره خود را جمع بندی کرده، راه صحیح برخورد به این موضوع را روشن میسازد. تا همین امروز، این اثر تازه گی و اعتبار علمی و سیاسی خود را همچنان حفظ کرده، میتواند بدون هیچ تردیدی بمثابه سندی ارزشمند از دوران پراتیک خلاق چپ انقلابی، برای نسل مبارز کنونی مبنایی برای کسب شناخت از اسلام و تاکتیکهای سیاسی مذهبی بطور کلی و فعالیت سیاسی در داخل کشور بطور خاص، قرار گیرد.
 
محتوای مقاله بیژن جزنی، در وحله اول، پاسخی کوبنده به تبلیغات تحریف آمیز جریان خط امامی و شبه فاشیستی "اکثریت" محسوب میگردد: "ما هیچگاه به سندیت و اعتبار دستگاهی [مذهبی]، که دیر یا زود در مقابل انقلاب قرار خواهد گرفت، ولو بعنوان تاکتیک، کمک نخواهیم کرد." و: "سعی خواهیم کرد، مراجع مرتجع مذهبی را در انظار توده ها بی اعتبار سازیم، تا ضربه هایی که بر ما وارد خواهند آورد، هر چه کمتر اثر داشته باشند." و این در سال 1353! در حالیکه دارودسته بی وجدان فرخ نگهدار، از خمینی درنده خو و در اوج حمام خون سال 1360 طلب میکردند: "در مقابل ضد انقلاب مماشات نکنید". "ضد انقلاب" همان دختران و پسران 17 و 18 ساله مردم ایران بودند، که برای جلوگیری از تثبیت این ماشین آدمکشی، خود را به آب و آتش میزدند؛ و گروه گروه در زندانهای کشور تکه پاره و به جوخه اعدام سپرده میشدند.
 
در این اثر، بیژن جزنی نه فقط شناختی ریشه ای و همه جانبه از اسلام، شیعه و جریانات سیاسی اسلامی دوره خود را بنمایش میگذارد، بلکه با توصیه اکید، از نیروهای سازمان میخواهد در رعایت مرز خود با جریان مارکسیسم اسلامی، دچار ساده نگری نشده، "خلوص" ایدوئولوژیک خود را حفظ کنند. ادعای دارودسته فرخ نگهدار، که نظریات ضددموکراتیک و ضدکمونیستی خود در حمایت از یک رژیم فاشیستی- مذهبی را بطور گستاخانه ای به بیژن جزنی منتسب می نمودند، در پرتو مطالعه اثری که در برابر چشمان شما است، نظیر یک حباب محو میشود- هرچند از سال 1358 به بعد نیز، هیچ فرد اندک مطلعی، چنین ادعاهای سراسر دروغی را جدی نگرفت. بیژن جزنی، جریان غالب روحانیت را جریانی ارتجاعی، همدست فئودالیسم، استعمار و سرمایه داری وابسته، که باید سران آن را در برابر چشمان توده مردم "مفتضح" کرد معرفی نموده، بشدت با اتخاذ هر تاکتیک سیاسی یا مذهبی، که منجر به تقویت موقعیت آن شود، مخالفت میکند. در حالیکه باند راهزن فرخ نگهدار، علی کشتگر و جمشید طاهری پور، این جریان باند سیاهی و در جبهه ارتجاعی ترین جناحهای امپریالیستی یعنی صنایع نظامی و بشدت محافظه کار را، جریانی "خرده بورژوایی" که از قرار به سمت سوسیالیسم جهت گیری می نماید، نامیدند.
 
انتشار بازنویسی این اثر، همچنین پاسخی به اتهامات دلبخواهی و بی پایه ای به عمر بیش از سه دهه از سوی چپ محفلی و غیرانقلابی است، که گویا سازمان فدایی نسبت به ماهیت مذهب و تاکتیکهای مذهبی توهم داشت- حتی این افراد بی اطلاع و مغرض با گستاخی باورنکردنی، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را جزیی از جنبش "ملی- اسلامی"معرفی میکردند! البته بافتن چنین دروغهای گوبلزی- که بدبختانه از سوی سازمان کومه له و به هزینه شهروندان نجیب کرد هم مورد حمایت قرار گرفتند-، تنها از نفرت جریانات ضد فدایی- که خود از تاریخی اسلامی برخاسته بودند-، از انقلاب و مبارزه حرفه ای ناشی میگشت. آنان خود به بخشی از طیف سابقاً موسوم به مائوئیست تعلق داشته، که در شرایط توسعه یافتگی سرمایه داری و رواج دلالی با کالاهای وارداتی، گسترش امکانات کسب مدارک دانشگاهی، رواج تفریحات جدید برای طبقات میانی و زندگی آزادتر جنسی، بتدریج در شرایط حاکم تحلیل رفته، دیگر منافعی در مخالفت فردی و یا محفلی با رژیم پهلوی نداشتند- نزدیکی به جریان داریوش همایون و ائتلافهای غیررسمی با جریان سلطنت طلبان در خارج، به این تاریخ مشترک و نه به بدفهمی سیاسی مربوط میگردیدند.
 
این اثر بیژن جزنی نظیر بقیه کتابهای او، در بهترین حالت میتوانست در فاصله سالهای 1353 تا 1357، تنها در خارج از کشور و در سطحی بسیار محدود منتشر شده باشد. آنچه که تاکنون روشن شده، تنها و یا منبع اصلی انتشار آنها، نشریه ای خارج از کشوری و منتشره از سوی هواداران سازمان تحت عنوان "نوزده بهمن تئوریک"، بوده است. در یک نشانی اینترنتی، تحت دو شماره 2 و 3 از این نشریه بتاریخ تیر و مرداد سال 1355، 2 مقاله از بیژن جزنی موجود است. تا تاریخ فوق، هنوز مقاله "مارکسیسم اسلامی" در این نشریه منتشر نشده است.
 
 شرایط خاص خارج و نقش جریان شبه مائوئیستی موسوم به طرفداران "مشی چریکی"؟!، که ظاهراً خود را مدافع یکی از گرایشات درونی سازمان (گرایش فکری رفیق مسعود احمدزاده در سال 1349) معرفی میکرد، مانع از انتشار وسیع آثار بیژن جزنی گشتند. با سرنگونی رژیم پهلوی و جهت گیری عمدتاً اجتماعی سازمان و انحلال تشکیلات متکی بر مبارزه مسلحانه و نظام خانه های تیمی، تحت شرایط سلطه تدریجی جریان راست "اکثریت"، اعتبار سیاسی آثار تئوریک گذشته سازمان هم کاهش پیدا کرد. این همچنین مستقیماً در ارتباط با تهاجم جریانات ضد سازمان فدایی نظیر حزب توده، سازمان پیکار، سازمان راه کارگر، سازمان کو مه له، سازمان رزمنده گان، اتحادیه کمونیستها، حزب رنجبران، توفان، اتحاد مبارزان کمونیست، و سپس جریان "اکثریت" هم قرار داشت. همه این جریانات وابسته به طیف چپ صنفی و محفلی، سازمان چریکهای فدایی خلق را متهم به مبارزه "جدا از توده" ساخته، دم از "رفتن به درون کارخانجات" و "کار سیاسی- تشکیلاتی" میزدند- بدون اینکه خود طی تمام دوران کودتای 28 مرداد سال 1332 تا سال 1357، قادر به کمترین اقدام تأثیرگذار و واقعی در این مسیر بوده باشند- تا سال 1360 و امروز هم، آبی از این تئوریهای غیرانقلابی گرم نشده است. آنها بدلیل وابستگی به منافع شخصی خرده بورژوایی، فقدان روح شجاعت، عدم استعداد فعالیت متشکل سیاسی در شرایط سخت و عدم درک حرفه ای از مسائل مارکسیسم، مسائل مبارزه و فعالیت سیاسی، از ایجاد یک تشکیلات مبارز حتی کوچک ناتوان بوده، بطریق اولی نمیتوانستند در دنیای واقعی تحت سلطه یک دیکتاتوری پلیسی دست به مبارزه عملی بزنند.
 
سالهای 1358 تا 1360، سالهای قدرتگیری جریان راهزن "اکثریت"، دنباله روی آن از رژیم فاشیستی حاکم و تلاش بی سرانجام جریان "اقلیت" سازمانی- که بسیار دیر به وظایف خود آگاه شده دست به مقابله زد-، بود. در این دوره، نه مطالعه آثار تئوریک سازمان که به شرایط مشخص جامعه مربوط بود، بلکه جمع آوری نقل قولهای ساده و پراکنده و گسسته از زمینه ملی و تاریخی آنها از ادبیات کلاسیک بویژه آثار لنین، و بحثهای روشنفکرانه براین اساس برای شکار هر چه بیشتر "هوادار" از سازمان فدایی مضمون اصلی فعالیت محافل چپ را تشکیل داده، بر تحولات درونی سازمان و نحوه عمل سیاسی- تشکیلاتی آن نیز تأثیر گذاشت. تهاجمات روزمره محافل بازگشته از خارج به سازمان، آن را به وضعیت دفاعی کشانده، از درک تاریخ خود و نیازهای جامعه ای با خودویژه گیهای ایران و نه شرایط امپراطوری استعمارگر روسیه مقطع 1917، غافل گشت. از این گذشته، نقل قولهای مارکسیستی مجرد در نشریات و بحثهای مقابل دانشگاه، به یک "مد" و ارزش مدرن مبدل شده، مراجعه به آثار کلاسیک چپ ایران، نظیر آثار حیدر عمواغلی و حزب کمونیست ایران، تقی ارانی و گروه 53 نفر، جعفر پیشه وری و اقدامات دولت ایالتی آذربایجان و بیژن جزنی و آثار تئوریک ارزشمند او، نوعی "عقب مانده گی" تلقی میشد. حقایق روشن شده در گذشت زمان اما، درست عکس آن را اثبات کرد. "کارگر" پرستی چاپلوسانه، فریبکارانه و صوری، جوهر ادبیات سیاسی چپ محفلی را تشکیل داده، و نیروهای سیاسی از درک خطرات فاجعه باری که تثبیت رژیم اسلامی، سرنوشت جامعه و بویژه مخالفین چپ رژیم را تهدید میکرد، بازماندند.
 
شکست انقلاب بهمن در سال 1360 و نابودی هر نشانی از این انقلاب در سال 1367، نه به کارسیاسی- نظری خلاقانه برای شناخت علل وقوع این فاجعه بزرگ، بلکه به رواج گسترده انحلال طلبی تشکیلاتی و ایدوئولوژیک در میان محافل باقی مانده چپ و در سطح جامعه منجر شد. جریانات محفلی نظیر راه کارگر، اتحاد مبارزان کمونیست و کومه له،  میدانداران ریشه کنی روح مبارزه و مقاومت و هرگونه آثار مبارزه جویی در ادبیات سیاسی و جامعه شدند. نه فقط سازمان فدایی-اقلیت و سازمان گذشته، بلکه اساساً "مارکسیسم- لنینیسم" و "ایدوئولوژی" سیاسی مورد انکار قرار گرفته، دوران تاریخی و موجودیت امپریالیسم بمثابه اوج تکامل سرمایه داری به فراموشی سپرده شده، تروتسکیسم و سوسیال دموکراسی محافظه کار و بی ربط به شرایط ایران، به مبانی نظری جریانات غیرانقلابی که- صرفنظر از  انجام برخی عملیات نظامی ایذائی و این تحت شرایط الزامات زندگی در مناطق حوزه نفوذ دولت عراق-، دیگر کاری جز تفسیر وقایع و انشاء نویسی ساده نداشتند، فرا روییدند. طی بیش از 4 سال جنگ داخلی میان حزب دموکرات و کومه له و بروز درگیری مسلحانه درونی در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران- اقلیت و فروپاشی آن در سال 1364- که خود طی سالهای 1360 تا مقطع فوق، تحت تسلط جریانی از نوع محافل بالا قرار گرفته بود-، توانمندی تشکیلاتی و اعتماد مردم به نیروی چپ بازهم تنزل یافته، و زمینه مراجعه به ادبیات چپ انقلابی، برای تجدید سازمان فکری جنبش کمونیستی بازهم دچار قهقهرا شد. از آن پس، سرخورده گی، شکست و فرار به خارج و تلاش برای سامان دادن به زندگی شخصی، و در کنار آن، فعالیت محفلی بازهم محدودتر و غیرجدی تر رواج یافت. این دوره شکست و سرخوردگی، با قتل عام گسترده زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367، که آخرین بخش متشکل و بازمانده از نیروهای انقلاب بهمن را نابود ساخت، به اوج خود رسید.
 
در این دوره، که عمدتاً تا سال 1384 و آغاز جنبشهای اعتراضی توده ای محدود و سپس خیزش انقلابی 1388 را در بر میگیرد، بازهم جایی برای توجه به آثار کلاسیک چپ انقلابی ایران وجود نداشت. در دوره فوق، همچنان دو جریان محفلی و ضد مبارزه انقلابی راه کارگر و کومه له و انشعابات آنها و هر دو بر زمینه های فکری سوسیال دموکراسی محافظه کار و تروتسکیسم، بر فضای چپ محفلی در خارج از کشور، و جریانات کوچک و روشنفکری علنی لیبرال نیز بر فضای چپ روشنفکری داخل کشور مسلط بودند. تنها وقایع طوفانی سالهای فوق بود، که بتدریج عناصر چپ  مرعوب شده در برابر هوچیگری دسته جات ضدانقلابی بالا را به تکاپو و تلاش برای عرض اندام بمثابه یک نیروی اجتماعی در جامعه کشاند. در چنین شرایطی، در محیط اینترنت و از مجاری گوناگون و بدون رابطه با یکدیگر، توجه به تاریخ سازمان فدایی و آثار چپ انقلابی در دوره آن مطرح گشت. بویژه اینکه، بحثهای ملال آور، تکراری، سطحی، غیرمارکسیستی، مهمل بافیها و لحن لمپنی جریانات ضد فدایی، تحت عنوان نقد "سبک کار" و نقد "چپ سنتی" و نظایر آن، سر از دفاع آشکار و پنهان آنها از رژیم پهلوی در آورده، همچنین در سایه انشعابات مکرر در مکرر و کشمکشهای شخصی و کودکانه آنها نیز، این عبارت پردازیهای شبه روشنفکرانه جذبه کاذب سابق خود را بکلی از دست داده بودند.
 
دوره ای که هم اینک در آن قرار داریم، دوره مراجعه جامعه ایران بویژه نسل چپ جوان، به تاریخ  سیاسی معاصر کشور و تئوری و تجارب چپ انقلابی ایران در انقلاب بهمن است. بدون تردید، بر تارک بحثها و تلاشهای فکری این دوره، آثار ارزشمند بیژن جزنی خواهد درخشید. مطالعه خلاقانه آثاربیژن جزنی- و نه دریافت مکانیکی و بدون رابطه با شرایط مشخص کنونی-، قادر است چپ انقلابی کنونی را در داخل کشور، از مبانی نظری معتبری برخوردار نموده، راه ایجاد تشکل در صفوف این نیروی متکی بر سنتهای انقلابی را هموار سازد.
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در صورت امکان، شما میتوانید از این فعالیت با کیفیت بهتر و کمیت بیشتر، حمایت مالی کنید:  pouyane50@yahoo.de  


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر