چهارشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۸

محکومیت اقدام جنایتکارانه دولت پاکستان!

اکبر تک دهقان
5 اسفند 1388- 24 فوریه 2010

دولت اسلامی پاکستان، در اقدامی ضد انسانی و در همدستی با رژیم اسلامی در ایران، عبدالمالک ریگی شهروند ایرانی و رهبر جریان اپوزیسیون "جنبش مقاومت مردمی ایران- جندالله" را بازداشت، و به حکومت اسلامی تحویل داده است. سفیر دولت پاکستان در ایران در یک مصاحبه مطبوعاتی و در محل سفارت پاکستان در تهران، تنها یک روز پس از واقعه اعلام کرد: بدون کمک پاکستان، دستگیری عبدالمالک ریگی امکانپذیر نبود.*1

واکنش عجولانه دولت پاکستان در رد سناریوی جعلی رژیم اسلامی، مبنی بر دستگیری ریگی صرفاً در جریان یک پرواز تصادفی و بدون کمک اطلاعاتی خارجی، سندی است بر اینکه: رژیم اسلامی، تعهدات اقتصادی و مالی معینی را در جریان این همکاری، به دولت پاکستان سپرده است؛ حداقل چنین امیدهایی را در طرف مقابل ایجاد کرده است. از این رو، دولت پاکستان بسرعت و تنها یک روز پس از دستگیری فرد نامبرده، داستان جعلی منتشره را زیر سوال برده، پایبندی به تعهدات سپرده شده احتمالی را یاد آوری میکند.

بازداشت عبدالمالک ریگی، که بنا به گزارش رسانه های " العربیه" و " الجزیره"، یک هفته قبل و احتمالاً در منطقه مرزی میان افغانستان و پاکستان صورت گرفته، از سوی منابع اطلاعاتی حکومت اسلامی به عملیاتی خارق العاده، در یک پرواز هوایی از دبی به قرقیزستان در روز سه شنبه 23 فوریه- 4 اسفند، نسبت داده شده است.

عبدالمالک ریگی خود بنیانگذار جریان " جنبش مقاومت مردمی ایران- جندالله" نبوده، بلکه در دوره ای به رهبری این جریان ارتقاء یافته است. از این رو این تصور، که فعالیتهای سیاسی و نظامی جریان مورد بحث به انتها رسیده، رژیم اسلامی از کابوس عملیات نظامی بعضاً بزرگ این سازمان خلاص خواهد شد، تصوری بیهوده است. مبارزه مسلحانه علیه سلطه گری بربرمنشانه رژیم اسلامی در استان سیستان و بلوچستان، بر زمینه شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود ادامه یافته، چه بسا، اشکال بمراتب حادتری بخود بگیرد.

بازداشت و اعدام احتمالی عبدالمالک ریگی توسط رژیم اسلامی، نباید مبارزین مسلح در سیستان و بلوچستان را، به روی آوری به سیاست انتقام کشی کور وادار سازد. جنبش مقاومت مردمی ایران در بلوچستان باید هرچه بیشتر بر اهداف دموکراتیک خود تأکید نموده، جهت فعالیتهای خود را صرفاً بر عناصر و ارگانهای جنایتکار رژیم اسلامی، متوجه نماید. این سازمان، علیرغم وجود وضعیت یک جنگ نابرابر، به هر میزان که حقوق انسانی اسیران و مردم غیردخیل در کوچه و خیابان را محترم شمارد، بهمان میزان میتواند بر شرایط تشدید مبارزه علیه رژیم اسلامی، تأثیرات مثبت باقی بگذارد.

سرنگون باد حکومت اسلامی!
زنده باد آزادی و عدالت!
----------------------------------
*1- منبع خبر:
http://www.sarkhat.com/fa/group/vgAInq2Y1rQiSlfHjB9BsijMOVXd8I08/
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۸

تناقض درونی جنبش دموکراتیک - انقلابی!


اکبر تک دهقان
1 اسفند 1388- 20 فوریه 2010

مراسمهای برگزار شده از سوی دهها نهاد سرکوبگر رژیم اسلامی در روز 22 بهمن 1388- که در فضایی تماماً نظامی و دستگیریهای گسترده صورت گرفت- در هیج سطحی، توازن قوای سیاسی قوام یافته طی 8 ماه گذشته را، بنفع رژیم اسلامی تغییر نداد.

مبارزات مردم در روز 22 بهمن 1388، متناسب با شرایط سرکوب فوق تصور، ظرفیتها و محدودیتهای جنبش اعتراضی، در سطح و محتوای اعتراضات ماههای گذشته قرار داشت. دروغ پردازیها و وارونه سازیهای واقعیات موجود از سوی مسئولین رژیم هم، ادامه سیاست تبلیغی گذشته آنها بود. همه شواهد موجود نشان داد، که قدرت بسیج ضدانقلابی رژیم اسلامی در سطح جامعه، بهیچوجه از میزان لشگرکشی روز 6 دی آن فراتر نرفته است- اگر کمتر نشده باشد. روز 22 بهمن اما در همانحال و بیش از گذشته، به عملکرد منفی تناقضات درونی شرایط توسعه مبارزات مردم، صراحت بیشتری بخشید؛ وضعیتی که از ارتباط جنبش انقلابی مردم با " جنبش سبز" جناحی از رژیم اسلامی، ناشی شده است.

صرفنظر از تحلیلهای گوناگون و عمدتاً آشنا، حوادث روز 22 بهمن 1388، ادامه مبارزات 8 ماه گذشته مردم، با عامل تضعیف " جنبش سبز"، یعنی نیروی مدافع حفظ رژیم اسلامی همراه بود. از این طریق، برای توده های مردم بویژه دانشجویان، که مستقل از اراده هر ناظری، در یک ائتلاف نانوشته با اصلاح طلبان حکومتی قرار دارند، محدودیتهای" جنبش سبز"، هر چه بیشتر روشن شد.

مدافعین اصلاح طلبان حکومتی، در داخل و خارج، از تهاجم جسورانه مردم در روز 6 دی سال جاری، به وحشت افتاده، علیه ابتکارات انقلابی مردم، انبوه انبوه مقاله و تفسیر منتشر نموده، اطلاعیه صادر کردند. در این میان تشبثات ارتجاعی دارودسته " اکثریت" در خارج و جریان لیبرالهای" ملی- مذهبی" در داخل، بیش از همه نمایان گشت. این دو گرایش که به طیف بنیانگذاران و تثبیت کنندگان حکومت ترور اسلامی تعلق دارند، تخم ترس از قیام توده ای را پراکنده، علناً توسل به " خشونت" ادعایی آنها از سوی " مردم" در روز 6 دی را، محکوم و طرد کردند؛ در این هیاهوی ضدانقلابی، رجوع به بیانیه شماره 17 میرحسین موسوی بویژه، نقش محوری ایفا کرد. تجمعات پراکنده و فاقد جهت گیری مبارزاتی بخشی از مخالفین رژیم در روز 22 بهمن، نشان داد:

تهاجم تبلیغاتی جریانات فوق پس از مقاومت شجاعانه 6 دی مردم، بدون تردید نقش مخرب خود را برجای گذاشته است. در روز 22 بهمن، اصلاح طلبان و وابستگان به آنها، تاکتیک " سکوت" را در پیش گرفته، با هدف ایجاد " وحدت کلمه" حول " جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه زیادتر!"، خود را در تظاهرات دولتی منحل ساخته، از همراهی با دانشجویان و زنان در مقاومتهای خیابانی، خودداری نمودند.

مبارزات مردم در روز 22 بهمن 88، تناقض اصلی و همواره موجود جنبش انقلابی را، به شکل عریان تری بروز داد. این واقعیت، که توده مردمی که برای سرنگونی رژیم اسلامی به میدان آمده اند، بدلیل عدم وجود تشکل سیاسی قدرتمند خود، در ائتلاف با جناحی از رژیم حاکم قرار گرفته اند. این رابطه نه فقط استفاده از تضادهای درونی حکومت را موجب شده، بلکه در همانحال و در عمل، محدود شدن در میدان بازی رژیم اسلامی را هم به توده مردم، قبل از همه، نیروی دموکراتیک- انقلابی دانشجویان و زنان، تحمیل کرده است. این موضوع، تناقض اصلی شرایط مبارزاتی کنونی را تشکیل داده، همه تناقضات ثانوی، آشفتگی ها و یا ناکامیهای سیاسی، بنوعی به آن مربوط هستند. شکل گیری ائتلاف فوق، که از یک منطق عینی تبعیت میکند، حاصل ناتوانی مردم از ایجاد یک تشکل سیاسی بزرگ، با برنامه و هدفمند از یک سو، و ناتوانی اصلاح طلبان در حفظ موقعیت برابر قدرت با جناح حاکم بدون حمایت بخشی از مردم، از سوی دیگر است.

" جنبش سبز"جناح راست بورژوازی متوسط و خرده بورژوازی مرفه( " طبقه متوسط ")، نه هدف سرنگونی رژیم اسلامی را در برابر خود دارد، و نه دارای چنین ظرفیتی است. این نه " جنبش سبز"، بلکه جنبش انقلابی است، که بخش اعظم مطالبات مردم بویژه مبارزان خیابانی، در چهارچوب آن جای گرفته، و بمراتب فراتر از اهداف لیبرالیسم ارتجاعی و متحدان بین المللی آن است. " جنبش سبز"، که تبهکارانی نظیر سروش و مهاجرانی و " اکثریتی"ها، مدافعین رژیم ساواک، قاضی شرع و شکنجه گر و دادستان دهه 60، و رسانه های ضدکمونیستی بین المللی، " اتاق فکر" آن را تشکیل داده اند، قادر به عقب نشاندن یک دسته کوچک از مأموران گشت ثارالله هم نیست؛ چه رسد به انجام تحولات جدی و یا حتی سرنگونی رژیم اسلامی!

جنبش انقلابی مردم در هر گام خود، از طریق " جنبش سبز" مهار گشته، محدود میشود. از این گذشته، هر گونه تخطی جریان انقلابی از قاعده بازی تحمیل شده به آن، بشدت از سوی نهادهای تبلیغی و نمایندگان فکری جریان " سبز" در داخل و خارج تخطئه شده، گرایش به غلبه سرخوردگی در نیروی توده ای جنبش انقلابی را، دامن زده است. اصلاح طلبان حکومتی، لیبرالها و" اکثریتی"ها، با همان وقاحت و بیرحمی دهه 60، دست به ترور فکری مبارزان خیابانی زده، آنها را از خاتمه سیاست ائتلافی با خود می ترسانند. این در شرایطی است، که هنوز هیچیک از تشکلهای دموکراتیک، نظیر سندیکاهای موجود، کانون نویسندگان، تشکلهای ظاهراً قانونی دانشجویان، معلمان، زنان و مدافعین حقوق بشر، دارای حداقل آمادگی برای تأسیس یک جبهه سیاسی نیستند.

انحلال تدریجی " جنبش سبز" در جناح میانی رژیم اسلامی ( رفسنجانی، رضایی، لاریجانی)، از طریق پیوستن اصلاح طلبان حکومتی به راه حلهای در حال شکل گیری در بالا، زنان و دانشجویان بمثابه بخش فعال مبارزات کنونی را، در مقابل انتخاب و یا بروز چندین راه خروج از وضعیت حاضر، قرار خواهد داد:

1- جناح پیشرو و فعال توده دانشجویان و زنان مشترکاً، تشکل سیاسی ضدرژیمی خود را برپا ساخته، به یک قطب مستقل دموکراتیک-انقلابی در جامعه، مبدل خواهند گشت. از این طریق، زمینه پیدایش یک جبهه سیاسی بزرگ تسهیل شده، سندیکاهای موجود و نهادهای مشابه نیز، به ایجاد چنین جبهه ای تمایل پیدا میکنند.

2- عدم توانایی در پیش گرفتن یک راه حل مستقل از سوی جنبش انقلابی، سنگینی تعهدات مالی و سیاسی فعالین جنبش اعتراضی پس از آزادی از زندان، و ادامه سرکوب افسارگسیخته، بتدریج بخش بزرگی از پیشروان فعلی مبارزات خیابانی را به فرار از کشور وادار ساخته، برای دوره ای، سردرگمی، آشفتگی و پراکندگی در سطح جنبش توده ای، حاکم میگردد.

3- مبارزات پراکنده کارگری، بویژه در شرایط تشدید بحران اقتصادی، تشکل یابی در صفوف کارگران را تسریع نموده، نقش تضعیف شده جناح چپ طبقه متوسط- در نتیجه بروز وضعیت بالا و عوارض منفی ائتلاف با اصلاح طلبان حکومتی- توسط پیشروان اعتصابات کارگری، جایگزین خواهد شد.

4- جامعه قادر به پرکردن خلاء سیاسی ایجاد شده از طریق روند منفی بازگفته نگشته، بی تفاوتی سیاسی، موج پناهندگی به کشورهای دیگر، قیامهای خودانگیخته و اقدامات فردی و گروهی ناشی از استیصال، رواج پیدا میکنند. این سرانجام، در حالت حدت یابی بحران بین المللی رژیم اسلامی در موضوع تولید سلاح هسته ای، میتواند، ابعاد بازهم ویرانگرانه ای کسب نماید.

سرنگون باد حکومت اسلامی!
زنده باد آزادی و عدالت!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوشنبه، بهمن ۱۹، ۱۳۸۸

نبردی که تاریخساز شد!

19 بهمن 1388- 8 فوریه 2010

39 سال از حماسه بزرگ سیاهکل، آغاز جنبشی دموکراتیک- انقلابی، که به سرنگونی رژیم پهلوی و مقاومت بزرگ دهه 60 علیه دیکتاتوری تروریستی اسلامی انجامید، سپری گشت. حتی تا همین امروز در این جامعه، تلاشی سیاسی در این عمق و دامنه تأثیرگذاری، صورت نگرفته است.

روز 19 بهمن سال 1349 در همان حال، احیاء سنتهای انقلابی جنبش کارگری- کمونیستی، و ارتقاء آن به سطحی نوین نیز بود، که از انقلاب مشروطه تا سیاهکل، نیروی اصلی و تعیین کننده روندهای سیاسی در جامعه ایران بود. نبرد سیاهکل، به دوران رکود و ترس و تحمل تحقیرخاتمه داد، و نسل جوان و تشکل انقلابی مارکسیست-لنینیست ها را بار دیگر، به نیروی آگاه و پرشور تحولات اجتماعی مبدل ساخت.

گرامیداشت خاطره رزم آوران سیاهکل و بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، باید به کسب تجربه از کار بزرگ نسل گذشته فرا روئیده، در خدمت بسیج نیرو در روزهای سرنوشت ساز کنونی قرار گیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۸

بیاد سازمانده انقلابی، رفیق یدالله خسروشاهی

  اکبر تک دهقان 
17 بهمن 1388- 6 فوریه 2010
یدالله خسروشاهی، یکی از بنیانگذاران اصلی سندیکای کارگران صنعت نفت در سال 1350، از سازماندهان مبارزات کارگران این رشته در دهه 50، و از رهبران اعتصاب بزرگ صنایع نفت کشور در پاییز سال 1357، در بیمارستانی در شهر لندن درگذشت. مرگ او در 15 بهمن 1388- 4 فوریه 2010، بدون تردید خسارتی برای جنبش انقلابی مردم، بویژه، در شرایط پرتحول سیاسی کنونی محسوب میگردد.

زندگی و مبارزات یدالله خسروشاهی در شرایط سلطه دیکتاتوری سلطنتی و اسلامی، آئینه تمام نمای پیدایش، تشکل و مبارزات بخش پیشرو جامعه ایران، و جانفشانی های عناصر مؤثر آن است. او و صدها روشنفکر انقلابی و کارگر کمونیست دیگر، در دوران رشد فردی و کسب تجارب شغلی، مبارزاتی و آگاهی طبقاتی، با جنبش نوین کارگری- کمونیستی تحت پرچم سیاهکل در تماس قرار گرفته، آن را پربار و قدرتمند ساختند. او و کارگران پیشرو دوره فوق، همان سرنوشتی را از سر گذراندند، که انقلاب بهمن بخود دید. یدالله خسروشاهی و همرزمان او، از کار بزرگ و مبارزات خستگی ناپذیر خود نتیجه میگرفتند، اگر جنبش دموکراتیک- انقلابی، که رژیم سلطنتی را در هم کوبید، قدرت گیری جریان اسلامی و لیبرال را متوقف کرده، به نتیجه میرسید.

سازمانده کمونیست یدالله خسروشاهی، داغ شکنجه و زندان رژیم جنایتکار پهلوی در دهه 50، و حکومت اسلامی در دهه 60 را بر پیکر خود داشت. با شکست انقلاب بهمن در سال 1360 و تهاجم رژیم اسلامی به شوراهای کارگری، او نیز دستگیر شده، تا سال 1365 در شکنجه گاههای حکومت اسلامی بسر برد. پس از آن، برای یدالله خسروشاهی، راهی جز خروج از کشور باقی نماند.

در خارج از کشور اما، نه یک زندگی سیاسی مولد نظیر دوران اوج تضاد کمونیسم و امپریالیسم، بلکه عمدتاً کشمکشهای فردی و محفلی ارزان و بی ارزش انتظار او را میکشیدند. سطح و کیفیت فعالیتهای یدالله خسروشاهی در خارج را نمیتوان- آنگونه که عناصر چپ محفلی ادعا میکنند- با نقش او در دوران انقلاب بهمن مقایسه کرد؛ بویژه اینکه او خود نیز دچار این توهم گردید، که گویا در مهملات ضد فدایی و ضد شوروی جریانات به اصطلاح " سیاسی کار"، حقیقتی وجود دارد. عناصر بعضاً شارلاتان و ضد تئوری و پراتیک چپ انقلابی در خارج از کشور، از او قهرمانی برای دنیای صنفی و شخصی ناچیز خود ساخته، مانع از شکوفایی توانایی های اجتماعی او در جهت تأثیرگذاریهای سیاسی گشتند. یدالله خسروشاهی به این محافل و باطلاق عبارت پردازیهای شبه سوسیالیستی و ریاکارانه آنها تعلق نداشت. او اما دچار این تصور گردید که گویا با انجام بحثهای اینترنتی به دعوت مشتی محفل باز حرفه ای، روزنه ای بسوی سازماندهی انقلابی در جنبش کارگری گشوده میشود. درصورتیکه حتی بنا بر تجارب زندگی سیاسی خود او هم، هرگونه تغییری در مسیری رو بجلو، تنها از طریق ایجاد یک حزب رزمنده از سنت چپ انقلابی ایران و فقط در داخل کشور، امکانپذیر بود.

جریانات محفلی و بعضاً آشکارا ضدانقلابی در خارج- که از انقلاب کنونی به وحشت افتاده، علیه آن دست به تبلیغ میزنند- از او یک " فعال کارگری" ساختند که گویا یک تنه، مستقل از شرایط زمینی و در هوایی آفتابی، دست به سازماندهی اعتصاب بزرگ کارگران صنایع نفت در سال 1357 زد! در صورتیکه جایگاه یک فرد تأثیرگذار در تغییر و تحولات اجتماعی، هرگز نمیتواند جدا از جریان سیاسی اصلی جامعه، در این دوره: نیروی انقلاب بهمن و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، قابل توضیح باشد. همین نحوه بررسی فرصت طلبانه و مغرضانه تاریخ جنبش کارگری از سوی این جریانات، نشان میدهد، که آنها تا چه میزان با درک اولیه از ماتریالیسم تاریخی هم بیگانه هستند.

تجلیل از خاطره یدالله خسروشاهی که همواره نظیر سالهای دهه 50 و بسیار با علاقه و شور و اشتیاق، مخاطبین خود را دعوت به حمایت از مبارزات کارگران در داخل میکرد، باید با بکاربستن همه تجارب ناشی از شکست انقلاب بهمن توأم گردد؛ بکار بستن این تجربه اساسی، که بدون سرنگونی انقلابی رژیم ترور اسلامی، هیچ سطحی از تأمین مطالبات اقتصادی توده میلیونی زحمتکشان، یعنی اکثریت قاطع جامعه، عملی نیست. از آنجا که در ایران تحت دیکتاتوری تروریستی سرمایه، مبارزات صنفی و " کارگری" صرف، قادر نیست به یک روال پایدار تبدیل گشته، معضلی از زندگی روزمره زحمتکشان را حل کند؛ حداقل تجربه 100 سال بیان این حقیقت است. مبارزات صنفی عناصر آگاه در صورتی به سرانجامی ملموس میرسند، که چشم انداز هر لحظه و آتی خود را، ایجاد یک تشکل سیاسی نیرومند در داخل قرار داده، و همه اشکال فعالیتهای موجود را تابعی از نیازهای سرنگونی هر چه سریع تر رژیم اسلامی نمایند.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سه‌شنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۸

اعدام زندانیان سیاسی در آستانه نبرد 22 بهمن!


اکبر تک دهقان
12 بهمن 1388- 1 فوریه 2010

اعدام زندانیان سیاسی در شرایط وضعیت انقلابی، به ارعاب مردم منجر نمیشود، بلکه هر اعتراض بزرگ آتی را، از پتانسیل نبرد رویارو و قیام مسلحانه برخوردار میسازد.

مأموران حکومت اسلامی در روز 8 بهمن- 28 ژانویه، دو نفر از زندانیان سیاسی، محمدرضا علی زمانی و آرش رحمان پور را در زندان اوین به دار آویختند. پیش از این هم زندانیان سیاسی خدایار رحمت زهی شهنوازی در روز 3 بهمن- 23 ژانویه در زاهدان و فصیح یاسمنی در روز 16 دی- 6 ژانویه در شهر خوی، طعمه وحشیگری دژخیمان حکومت اسلامی گشته بودند. به این ترتیب سرنوشت سیاسی روزهای منتهی به روز 22 بهمن و پس از آن، بتدریج رقم میخورند.

رژیم اسلامی با ارتکاب این جنایات، در وحله اول، هدف مشخص خود را جلوگیری از تعرض مردم به اساس این دستگاه بربرمنشی در روز 22 بهمن، قرار داده است. حکومت اسلامی، منطقی برای ادامه سلطه گری خود، جز زندان و اعدام نمیشناسد. از این رو، اولین عکس العمل و واکنش طبیعی آن به احساس خطر جدی ناشی از قدرت گرفتن یک جنبش توده ای، توسل به اعدام زندانیان سیاسی است. سران جنایتکار این رژیم در همانحال اما، دست به تست کردن جامعه زده، امکانات سیاسی تبدیل اعدام زندانیان سیاسی نظیر دهه 60 را به سیاست روز خود، آزمایش میکنند.

مبارزات مردم از مقطع خرداد 1388- که با اینهمه تغییرات سیاسی در جامعه، هنوز عمر آن به 8 ماه نرسیده است- روز به روز ارتقاء یافته، اقشار وسیع تری را به درون تحولات سیاسی کشانده است. در صورتی که در تمام مدت مزبور، دستگاه سرکوب رژیم اسلامی، هر آنچه که در ارتکاب جنایت در خیابانها و زندانها از دستش ساخته بوده، بکار گرفته است. برای سلطه گران حاکم همچنین روشن شده است که از طریق امید بستن به سازش با اصلاح طلبان، تحمیل یک شکست به مبارزات مردم ممکن نیست؛ از آنجا که اصلاح طلبان، بهیچوجه قدرت تعیین کننده در درون جنبش انقلابی کنونی نبوده، خود در بهترین حالت، به دنبال آن روان شده اند.

روی آوری رژیم اسلامی به اعدام زندانیان سیاسی در تهران، نقطه پایانی بر همه تلاشهای ارتجاعی اصلاح طلبان در داخل و خارج، برای سربریدن مبارزات توده ای گذارد. طی تبلیغات گسترده هفته های پس از صدور بیانیه شماره 17 میرحسین موسوی، از سوی داردودسته " اکثریتی ها " و لیبرالها در خارج، گویا شرایط در کشور برای تحقق یک راه حل " مسالمت آمیز" فراهم شده است. در حالیکه نویسنده بیانیه، خود در محتوای اصلی، چیزی بیش از تکرار مطالب همیشگی نگفته، و جمله ای هم به آن اضافه نکرد. علیرغم آن اما، همه ارگانهای وابسته به اکثریتی ها، لیبرالها و سلطنت طلبان، بانگ " پایان تاریخ" سر داده، زمینه را برای طرح شعارهای سازش با جناح خامنه ای آماده دیدند. قتل سه زندانی سیاسی در روزهای 3 بهمن و 8 بهمن در زاهدان و تهران، به همگان نشان داد: حکومت اسلامی به منافع و موقعیت خود کاملاً آگاه بوده، عقل خود را به دست سرسپرده گان دائمی اما رسوا و بی تأثیر خود نسپرده، مقامات سیاسی و واردات کالا از طریق درآمد نفت را، با اصلاح طلبان " تدارکاتچی" و نوکر صف و بزدل، تقسیم نخواهد کرد.

رژیم اسلامی خود را آماده میکند، تا از عصر روز 22 بهمن 1388، اعدام زندانیان سیاسی را نظیر روز 30 خرداد سال 1360، آغاز کند. نسل جوان پیشرو، فقط با سیاست حداکثر تعرض قادر است، از نابودی ثمرات 8 ماه مبارزه مرگ و زندگی خود جلوگیری کند. انقلاب رادیکال- دموکراتیک جاری، دارای پتانسیل فوق العاده قدرتمندی برای سرنگونی رژیم اسلامی، و ظرفیت تحمل شکست آن نزدیک به غیرممکن است. اما آزاد شدن کامل این پتانسیل عظیم، به کار و تلاش پیشروانی وابسته است، که در این شرایط دشوار، تنها گذاشتن مردم و راه گریختن از کشور را- نظیر صدها مدعی هنر و روشنفکری در ماههای گذشته - انتخاب نمیکنند؛ بلکه ماندن در عرصه مبارزه عملی، کمک به مردم، شرکت در سازماندهی، ایجاد ارتباطات و با همه توان تعرض کردن را در پیش میگیرند.

اگر مبارزان و پیشروان در چنین شرایطی جامعه را تنها بگذارند، در اینصورت نتیجه عملکرد آنها، جز به افزایش تهاجم افسار گسیخته رژیم، و شدت یابی سیاست برده سازی علنی منجر نمیشود. این در وضعیت کنونی جامعه ایران اما، نه به ایجاد یک آرامش گورستانی و تداوم حیات حکومت اسلامی، بلکه به رواج شورشهای پراکنده، وقوع تعرضات از سر یأس و استیصال، سربلند کردن باندهای جنایت و راهزنی از همه طرف، تشدید گسیختگی ملی و کشاندن وضعیت داخلی و بین المللی کشور به اوضاعی خواهد شد، که دیگر مردم ایران، نقشی در تعیین سرنوشت خود نخواهند داشت.

سرنگون باد حکومت اسلامی!
زنده باد آزادی و عدالت!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ