جمعه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۸

رژیم اسلامی، هرگز یک "جمهوری" نبوده است!


اکبر تک دهقان
9 مرداد 1388 – 31 ژوئیه 2009

در روزهای گذشته، چندین بار از موضوع " جمهوریت" رژیم اسلامی، صحبت شده است. امروزه عناصر اصلاح طلب، از حذف " جمهوریت " از نظام اسلامی، صحبت میکنند. بنا به ادعای آنها، 30 سال در این کشور، " جمهوری"، یعنی قدرت مردم برپا بوده، که این، با انتخابات 22 خرداد از بین رفته است! آنها حریف خود را متهم میکنند، که دیگر جمهوریت را بگور سپرده اند. در حالیکه، از نقطه نظر مردم، رژیم اسلامی هرگز یک جمهوری نبوده، اکثریت مردم هم آن را، " رژیم " خطاب کرده اند. نه فقط مردم ایران، بلکه حتی دولتهای خارجی، بویژه رسانه ها و چهره های اجتماعی، تقریباً همواره از آن بعنوان " رِژیم ایران" و یا " رژیم اسلامی" یاد کرده اند. چپ کوچک ایرانی در خارج، خصوصاً جریانات انحلال طلب نابوده کننده سازمان فدایی – اقلیت اما، داوطلبانه، با لذت و کمال میل، از " جمهوری اسلامی" دم میزنند. گویا آنها از نظر سیاسی و یا اخلاقی، متعهد به این اقدام هستند.

یک جمهوری در اساس نظامی است که بر جمهور، یعنی رای و قدرت مردم متکی است. حکومت اسلامی در ایران، چه زمانی دارای چنین خصوصیتی بوده است؟ از سوی دیگر، جمهوری( Republik) در زندگی روزمره و فرهنگ سیاسی غرب، عبارتی کاملاً مثبت بوده، ممکن نیست که آن را همراه با عنوان یک رژیم فاشیستی بکار ببرند. بعضی ها از من و شما سوال خواهند کرد، اگر این رژیم یک " جمهوری" است، پس خیلی هم نباید بد باشد! اگر چپ منفعل در خارج، برای پوشاندن فرهنگ سیاسی و دیدگاههای غیرانقلابی خود ادعا کند: این عنوان رسمی رژیم حاکم در ایران است، پاسخ این است، مگر عنوان رسمی رژیم سلطنتی هم، " رژیم شاه" و یا " رِژیم سلطنتی" بود؟ خیر! رژیم سلطنتی در ایران دوره گذشته، " کشور شاهنشاهی ایران " نام داشت. اما سازمان فدایی و یا کدام سازمان سیاسی در داخل و یا خارج، از عنوان رسمی بالا استفاده کرد؟ هیچ سازمان و یا فرد سیاسی!

نگارنده این سطور بر این نظر نیست، که فرهنگ سیاسی رفرمیستی چپ منفعل در خارج، ناشی از یک تصادف و بی اطلاعی است؛ خیر، این از شیوه زندگی، روحیات شخصی، و بی تفاوتی سیاسی عناصر آنها، ناشی میگردد. چپ منفعل یک نیروی مبارز نیست. از این رو، فرهنگ سیاسی آن هم، نباید مبارزه، از خودگذشتگی و شهامت سیاسی را تداعی کند؛ بلکه عملاً باید فرهنگی خنثی و بی خطر را در خدمت خویش در آورد، تا از هیچ حادثه سیاسی مکدر نشود!

امروزه بخش بزرگی از رژیم اسلامی، " جمهوریت" حاکمیت را انکار کرده، بخش مسلط هم " جمهوریت" در حکومت اسلامی را، غیرضروری میداند. به این ترتیب چپ منفعل در خارج میماند، و تصمیم گیری پیرامون ادامه و یا توقف بکارگیری اصطلاحی که تبهکاران حاکم، برای فریب مردم و افکار عمومی جهان، همچنان به آن نیاز خواهند داشت.

www.j-shoraie.blogspot.com آرشیو: www.j-shoraii.blogspot.com
pouyane50@yahoo.de
------------------------
نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر جدی در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد. نقل مطالب این وبلاگ در سایتهای خارج از کشور، با- و یا بدون ذکر منبع آزاد است.
-------------------------------------------

پنجشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۸

انقلاب را باور کنید!

اکبر تک دهقان
8 مرداد 1388- 30 ژوئیه 2009

" امروز کارگران شرکت واگن پارس بعد از سه ماه کار بدون حقوق و چندین اعتراض نمادین تمام شیشه ها، میزها، صندلیها، تابلوها و دیگر وسایل سالن غذاخوری این کارخانه را شکستند. این اعتراض از حرکت ساده ی کوبیدن قاشق ها بر روی میزها قبل از صرف نهار شروع شد و به دلیل بی توجهی مدیران این شرکت و تهدید کارگران توسط حراست این کارخانه، به خشونت کشیده شد."

این قطعه ای از مطلبی با عنوان و منبعی در پایین این صفحه است. همه آنانی که هنوز به ظهور یک انقلاب و پیشروی جنبش انقلابی- دموکراتیک به سوی شکل گیری وضعیت انقلابی باور ندارند، باید در همین حرکت ظاهراً ساده، رواشناسی سیاسی محیطهای کارگری را احساس کنند؛ بشرطی که بدون وحشت از آینده شخصی خود در خارج، با دقت در آن تعمق کنند! کافی است ترس از حراست در کارخانجات کم و کمتر شود، در اینصورت محیط کارخانه های کشور، بویژه صنایع بزرگ فلزی، همان صحنه هایی را مقابل چشمان همگان قرار خواهد داد، که جنگ و گریز خیابانی بوجود آورده است؛ با این تفاوت بزرگ که مبارزات سیاسی کارگری، چیزی از امیدهای تبهکارانه طبقه متوسط اسلامی، برای نجات کلیت رژیم اسلامی باقی نخواهد گذاشت.

آنچه که ما در مقابل چشمان خود می بینیم، حتی اگر هم جناح سبز این رژیم نقشی در آن بازی کند، یک جنبش انقلابی است و یک جنبش انقلابی در ایران، بعد از 30 سال ترور و نابودی، فقط میتواند به پیش برود؛ راه برگشتی برای آن وجود ندارد. جریانات و احزاب متعددی، تماماً متعلق به چپ محفلی، هنوز چشم بر این واقعیت نگشوده اند، و این تحول عظیم در حال ظهور را جدی نگرفته اند. آنها از انقلاب بهمن هم، چیزی دستگیرشان نشد و از آن انقلاب بزرگ، فقط ضدیت هیستریک با فدایی و تلاش برای نابودی آن را فهمیدند. امروز هم وضعشان بدتر شده، بهتر نشده است.

صنایع سنگین ایران یک به یک در حال ورشکستگی
کارگران شرکت واگن پارس سالن غذاخوری این کارخانه را با خاک یکسان کردند

اخبار روز:
www.akhbar-rooz.com پنج‌شنبه ٨ مرداد ۱٣٨٨ - ٣۰ ژوئيه ۲۰۰۹
------------------
نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر جدی در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد. نقل مطالب این وبلاگ در سایتهای خارج از کشور، با- و یا بدون ذکر منبع آزاد است
.
-----------------------------------------------

چهارشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۸

تهاجم جنایتکارانه به شهروندان ایرانی در عراق!


اکبر تک دهقان
6 مرداد 1388- 28 ژوئیه 2009

براساس اخباری که تاکنون گزارش شده اند، دو واحد نظامی مسلح ارتش و پلیس عراق، در مجموع 1000 نفر، یا بیشتر، و مجهز به ادوات سنگین نظیر بلدوزر، بدستور مستقیم نوری المالکی نخست وزیر عراق، طی حمله به شهرک اشرف، آن را به تصرف خود درآوردند. در این تهاجم که روز سه شنبه 6 مرداد در ساعت 15.30 به وقت محلی، در 80 کیلومتری شمال بغداد به سمت مرز ایران رخ داد، 4 نفر از اعضاء سازمان مجاهدین خلق به شیوه ای ضد انسانی بقتل رسیده، حداقل 350 نفر نیز، مجروح و بازداشت شدند. در این شهرک بیش از 3400 نفر از شهروندان ایرانی در عراق طی حدود 20 سال اخیر، در شرایط بسیار سختی اقامت داشتند. دولت آمریکا از اواخر سال 2008 مسئولیت اداره و تآمین امنیت این اردوگاه را، به دولت عراق سپرده است. ساکنین این شهرک از حدود 2 ماه پیش با بلوکه کردن و سنگربندی در مقابل درب اصلی آن، تلاش نمودند، از تهاجم ارتش عراق به محل زندگی خود، جلوگیری کنند.

آنچه مسلم است، دولتهای عراق و آمریکا، به وعده های خود مبنی بر حفظ امنیت شهروندان ایرانی در این شهرک، و عدم توسل به تهدید جانی علیه آنها عمل نکرده اند. سازمان مجاهدین ( شورای ملی مقاومت ایران!) هم، 2 روز قبل در روز 26 ژوئیه و از زبان مریم رجوی، تسهیلات امنیتی معینی را برای رفتن به ایران برای ساکنین این شهرک طلب کرده اطلاع داد، که 10 روز پیش آن را در اختیار دولتهای عراق و آمریکا قرار داده بود. معلوم نیست چرا چنین پیشنهادی در زمان مذکور، به اطلاع افکارعمومی نرسیده است. چه بسا اطلاع مردم از وجود چنین مذاکراتی، بعنوان علامت تشدید وخامت وضعیت ساکنین این شهرک تشخیص داده شده، اقدامات متناسب در سطح بین المللی به جریان می افتاد.

رهبری سازمان مجاهدین، بقدر کافی، سرنوشت اسیرشده گان در این مرکز را جدی نگرفت، و فرصتهای بسیاری را سوزاند. در این موضوع بیش از آنکه زندگی مردم، در مرحله اول اهمیت قرار گیرد، استفاده تبلیغاتی از آن بنفع این سازمان در عرصه بین المللی، مد نظر قرار گرفت. در حالیکه کاملا روشن بود، دولت عراق که در همه حوزه های سیاسی، اقتصادی و نظامی، در پیوندی تنگاتنگ با رژیم اسلامی ایران قرار دارد، وضعیت موجود را تحمل نخواهد کرد. بویژه اینکه سازمان مجاهدین از طریق نشریات و سایت خود، مداوماً در امورداخلی عراق دخالت کرده، گروهی بیرحم و سرکوبگر و تحت امر سپاه پاسداران را، به درگیری با این سازمان تحریک میکرد.

رژیم اسلامی خود در منگنه مبارزات هردم عمق یابنده مردم، به هر نوعی از ماجراجویی و حادثه سازی نیازمند است، تا درمانده گی خود را در برابر مردم پوشانده، افکار عمومی جامعه را از تمرکز بر مسائل کشور، منحرف سازد. از این رو، بهیچوجه بعید نیست، که از طریق عوامل خود که تمامی تاروپود سیستم نظامی و امنیتی عراق را در چنگ خود گرفته اند، نقش مستقیمی، در جریان تهاجم به ساکنان شهرک اشرف، داشته باشد. بویژه اینکه در همهمه کشمکشهای داخلی رژیم، اگر مجاهدین ساکن در عراق قادر به بازگشت به ایران میشدند، معضل سیاسی مضاعفی برای رژیم اسلامی ایجاد میشد. حکومت اسلامی با توسل به اینهمه جنایت، میلیونها نفر از مخالفین پیگیر خود را از کشور رانده، و از بازگشت آنان به داخل، بویژه در شرایط کنونی جلوگیری خواهد کرد. دولت عراق نیز در همین حال، از اهمیت فلج ساختن نیروهای مجاهد در عراق بنفع رژیم اسلامی، آگاه است. از این رو تهاجم به مجاهدین را میتوان نوعی خوش خدمتی و چاپلوسی، چه بسا حمایت علنی و آگاهانه از جناح ولی فقیه، در برابر محالفین داخلی آن محسوب نموده، که میتواند، اهداف اقتصادی و یا سیاسی معینی نیز برای دولت عراق را در معاملات کنونی آن با حکومت اسلامی، بدنبال آورد.

در ارزیابی از اقدام فوق در همین حال، وضعیت و منافع دولت عراق را نیز، نباید از نظر دور ساخت. امروزه در این کشور این ارتش و پلیس عراق هستند، که رسماً مسئولیت تأمین امنیت را بدست گرفته اند. به همین دلیل دولت عراق، برای اثبات اتوریته و قدرت خود در اعمال حاکمیت " ملی"، بدنبال هر موقعیت مناسبی برای ابراز وجود، و نمایش توانایی سلطه گری خود، علیه توده های مردم عراق است. اشغال شهرک اشرف، یک طعمه ساده از نظر نظامی، اما یک اقدام مهم از نظر سیاست داخلی، برای دولت نوری المالکی در این کشور است. مجاهدین از دید حکومت عراق، گروهی شورشی محسوب شده، که اتوریته دولت عراق را زیر سوال برده اند. دولت عراق از نظر خود تا زمانی که دست به اعمال قدرت در این زمینه نزده است، نمیتواند در منازعات داخلی، برای مثال با دولت خودمختار کردستان، با دست باز عمل کند. رهبری سازمان مجاهدین، هیچیک از عناصر مشخص بالا را در محاسبات سیاسی وارد نکرده، خود را با مصوبات پارلمان اروپا و یا مصاحبه فلان سناتور آمریکایی و لرد مجلس اعیان انگلستان، فریب دادند.

صرفنظر از همه مسائل یاد شده در بالا، باید ضمن محکومیت فوری تهاجم به ساکنان شهرک اشرف، روشن ساختن مسئولین قتل و مجروح ساختن ساکنان بی دفاع آن، خواهان آزادی فوری بازداشت شده گان، و انجام ترتیبات سریع برای خروج اعضاء این سازمان از عراق گردید. در وحله اول و بعنوان یک راه حل موقتی، میتوان کلیه ساکنین این شهرک را، در اسرع وقت به یکی از کشورهای همسایه نظیر اردن منتقل نموده، در مراحل بعدی، اقدامات مناسب تری را در این رابطه انجام داد.

www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
آرشیو:
www.j-shoraii.blogspot.com
--------------------
نقل مطالب این وبلاگ در سایتهای خارج از کشور، با - و یا بدون ذکر منبع آزاد است.

نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر جدی در محتوای آنها آزاد است.
نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
------------------------------

یکشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۸

دفاع از شهروند در آستانه سنگسار


اکبر تک دهقان
4 مرداد 1388- 26 ژوئیه 2009

بر اساس اطلاعیه " کمیته دانشجویی گزارشگران حقوق بشر"، شهروند تحت برده گی اسلامی، خانم سکینه محمدی، که مدت 4 سال در زندان تبریز به بند کشیده شده است، در خطر فوری به قتل رسیدن از طریق حکم ضدبشری سنگسار قرار دارد. کسی که اندکی در محتوای پرونده مذکور دقت کند، به ساده گی درک میکند، که حکم اعلام شده، هدفی جز ارعاب مردم، بویژه زنان از یکطرف و ایجاد لذت سادیستی برای عناصر بربرمنش این رژیم پلید ندارد. رژیم حاکم، این رژیم سادیسم اسلامی و نابودی بدوی جسم و جان مردم آزاد، مداوماً به روش تکه پاره کردن انسان و ارزشهای انسانی نیاز دارد، تا حضور چندش آور سیاسی و معنوی خود را اعلام و اثبات کند.

در همهمه مبارزات خیابانی، که بدبختانه در چنبره نفوذ اصلاح طلبان، که خود از مدافعین افراطی و طراحان " لایحه قصاص" کنونی هستند قرار دارد، کسی از جنایاتی نظیر صدور و حکم سنگسار سخنی نمیگوید. این وضعیت شرم آور ناشی از حضور این دارودسته بی وجدان در صف اپوزیسیون، وظایف فعالین چپ انقلابی، دانشجویان و زنان غیرمذهبی را چندین برابر کرده، آنها را به دفاع فعالانه از حقوق زنانی نظیر سکینه محمدی فرا میخواند. باید در پلاکاردها و شعارنویسی ها، خواهان توقف فوری این جنایت غیرقابل تصور و آزادی سکینه محمدی شده، از حقوق او در برابر خیل آدمکشان، بازجویان و قضات تبهکار دفاع کرد.
-----------------
نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات خارج از کشور، با - و یا بدون ذکر منبع آزاد است.
نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر جدی در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
---------------------------------------------------------------

شنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۸

سازمان رجاله های ایران ( اکثریت)

اکبر تک دهقان
2 مرداد 1388- 24 ژوئیه 2009

سازمان لعنتی بالا، تنها جریانی است که در خارج از کشور و از طریق سایتهای اینترنتی خود، بشیوه افراطی در نقش یک نیروی ضدانقلابی، ظاهر شده است. اینکه این سازمان، از اواسط سال 1359 و با پشتیبانی از سیاستهای سرکوبگرانه رژیم، بویژه جنگ ویرانگرانه 8 ساله، عملاً مقابل مردم قرار گرفته، سپس در سال 1360، به یک نیروی شبه فاشیستی محض تنزل یافت، از خاطره این مردم، پاک نشده است. " اکثریت " به چنان سطحی از پستی و رذالت سقوط کرد، که با اطمینان میتوان گفت، هیچ حزب سیاسی اپوزیسیون آنهم به اصطلاح چپ، در هیچ کشوری این راه را که دارودسته فوق رفتند، نپیمود.

در هفته های پس از 22 خرداد، عناصر نحس این جریان آشکارا ضدانقلابی، فعالانه دست به ایجاد اخلال در مبارزات مردم زده، آنها را حتی از طرح شعارهای کنونی خود، منع میکنند. نمونه این برخوردهای ارتجاعی را در نشانی زیر میخوانید. " اکثریتی" مزبور در این مقاله از مردم میخواهد، " مرگ بر احمدی نژاد" نگویند. کسی که مقاله را کامل و دقیق بخواند، بساده گی متوجه میشود، که او از میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم رژیمی تر و راست تر بوده، از آنها میخواهد مرتکب چپ روی نشوند!
http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=4782

در نشانی دیگری، مقاله ای از بنی صدر را می بینید. بنی صدر یکی از بنیانگذاران این ماشین آدمکشی، و جریان تروریستی سپاه پاسداران، همچنین تئوری پرداز بی حقوقی زنان است. او همچنین از کشتار دانشجویان در جریان یورش به دانشگاههای کشور در اردیبهشت 1359، آشکارا حمایت کرد. بنی صدر هرگز از نقش خود در ایجاد این رژیم فاشیستی صحبتی نکرده، حداقل محض حفظ ظاهر، از مردم ایران عذرخواهی نکرده است. با اینحال نگاه کنید به مقاله ای در زیر، که مواضع کنونی او نسبت به مبارزات مردم ایران را، بازتاب میدهد. او با زبانی قابل فهم و ساده، با مردم صحبت میکند، و نظر خود را نسبت به حوادث کنونی بیان میکند. مقایسه مواضع او با مطلبی از " اکثریتی ها" در نشانی بالا روشن میسازد، این جریان جز دارودسته ای رجاله، لمپن و بی هویت، فاقد کمترین احساسات انسانی، جز یک باند سرسپرده به رژیم اسلامی و بی اعتناء به حقوق اولیه مردم نیست.

مقاله بنی صدر، تحت عنوان " چند یادآوری به مردم عزیز ایران"
http://www.roshangari.net/as/sitedata/20090724170157/20090724170157.html
منظور نگارنده از استناد به مقاله بالا، صرفاً مقایسه آن با مواضع کنونی " اکثریتی" هاست.
-----------------


نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، همچنین با تغییر عنوان، بشرط عدم تغییر جدی در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل هرگز علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.


نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات خارج از کشور، با - و یا بدون ذکر منبع آزاد است.
----------------------------------------------------

چهارشنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۸

شهروند تهرانی، مردم آزاده ایران!



اگر رژیم اسلامی طی 6 ماه آینده، به سلاح هسته ای دست پیدا کند، که احتمال آن از سوی منابع جاسوسی غربی کاملاً تأیید شده است، دیگر هیچ تلاشی کمکی به شما نخواهد کرد. در آنصورت فقط یک سرزمین سوخته و خیل ارتشهای خارجی صحنه مقابل چشمان شما، و شمارش جنازه ها کار اصلی شما خواهد بود. برای جلوگیری از تحقق این کابوس هولناک، به خیابان بروید، به خیابان بروید و باز هم به خیابان بروید!

دوشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۸۸

نگاهی به سیاست کنونی پژاک


اکبر تک دهقان
29 تیر 1388 – 20 ژوئیه 2009

حزب حیات آزاد کردستان( پژاک)، شعبه ایرانی حزب کارگران کردستان( PKK)*1، در شامگاه روز جمعه 26 تیرماه، خبر از انجام یک عملیات مسلحانه دیگر میدهد. در این حمله که در منطقه " ترگور" در اطراف ارومیه انجام گرفته، 4 نفر از مأمورین انتظامی رژیم اسلامی، از آن میان یک سرباز، بقتل رسیده اند.*2 پژاک، در سالهای اخیر، طی چندین عملیات نظامی، گروهی از مأمورین حکومت اسلامی را به قتل رسانده است. دژخیمان حکومت اسلامی هم در مقابل، بشیوه ای وحشیانه و هولناک، دستگیرشده گان این سازمان را، بعضاً با بدنی تکه پاره شده و بیمار، در ملاء عام به دار آویخته اند. اقدامات جنایتکارانه رژیم اسلامی علیه اسیران این سازمان، در قاموس هیچیک از قراردادهای بین المللی جای نگرفته، بهیچوجه به دفاع از کشور مربوط نیست، و تنها به نیازهای تبهکارانه یک رژیم فاشیستی برمیگردد. اما دفاع بی قید و شرط از حزب پژاک در برابر رژیم اسلامی، و احساس همدردی و نزدیکی سیاسی و انسانی با مردم کرد در ترکیه، برخورد تحلیلی حول اقدامات کنونی این سازمان را، غیرضروری نمی سازد.

رژیم اسلامی در شرایط کنونی، بدنبال فرصت مناسب، برای به جریان انداختن چرخه کشتارهای دسته جمعی است. دژخیمان این رژیم، بلافاصله پس از شکستهای اخیر از مردم آزادیخواه، در چندین مورد دست به اعدامهای گروهی و یا فردی در شهرهای مختلف کشور زدند. طی چند روز گذشته در زندان ارومیه، یک شهروند مبارز از گروهبندی مذهبی " اهل حق"، که سالها در زندان اسیر بود، به دار آویخته شد. هم اکنون هزاران زندانی سیاسی مبارزات کنونی هم، در زندانها تحت شکنجه قرار داشته، هر از چند روز، جنازه یکی از آنها بدست خانواده زندانیان میرسد. سازمانهای دفاع از زندانیان سیاسی به همین دلیل، مداوماً نسبت به خطر کشتارهای دسته جمعی در زندانها هشدار میدهند. جریان پژاک، درست در چنین شرایطی دست به اقداماتی میزند، که حاکمان رژیم اسلامی آرزوی آن را داشته، برای وقوع آن ثانیه شماری میکنند.

اقدامات این گروه نشان میدهد، که این سازمان شناخت کافی از ساختارهای سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی کشور نداشته، اهمیتی درخور، برای نیازها و ضروریات مبارزات مردم، قائل نمی شود. حزب پژاک اگر دیدگاه روشنی از قاعده مبارزات انقلابی در جامعه میداشت، مطمئنناً دست به عملیات اخیر در ارومیه نمی زد. در حالیکه یک حزب سیاسی جدی، حال در کردستان و یا خراسان، تاکتیکها و اشکال مبارزات خود را، با سطح رشدیافتگی و نیازهای جامعه تطبیق داده، بیجهت و بدون تحلیل مشخص، دست به اقدامی مؤثر، آنهم عملیات نظامی نمی زند. از این گذشته، این حزب تصوری از پیچیده گیهای سیاسی و معضلاتی، نظیر اختلافات سنتی محلی هم در ایران ندارد. بدون اطلاع از ویژه گیهای مناسبات میان مردم، در مناطقی از گذشته متشنج، دست به قتل مأموران رژیم اسلامی میزند، که همه آنها ساکن و شهروند همان منطقه بوده، چه بسا فقط به شهروندان معینی تعلق دارند. این اقدامات پژاک، جز دامن زدن به خصومتهای جمعیتی، " دستاورد" دیگری ندارد. گروه مورد بحث، باید عمدتاً به اعلام حضور سیاسی، شاید ایجاد نوعی انگیزه برای اعضاء خود علاقمند بوده، و یا علل نامشخص دیگری، مبنای محاسبات سیاسی آن قرار میگیرد؛ از آنجا که سیاست کنونی آن، با منطق سیاسی رایج، قابل درک نیست.

جریان PKK، حزبی همچنین با گرایشات کمتردموکراتیک، و در دو یا سه دهه گذشته، سهیم در فعالیتهایی بزیان مردم روستایی در کردستان ترکیه، حتی تعقیب و قتل جدا شده گان از آن در اروپا بوده است. سازمان مورد بحث از فرهنگ سیاسی دموکراتیک ضعیفی برخوردار بوده، تصور روشنی از حق توده های مردم به تعیین سرنوشت خویش نداشته، قیم مآبانه و خودسرانه عمل میکند. PKK بدلیل اشتباهات مهلک مسئولین آن در اروپا و علیه توریستهای غربی در ترکیه در دهه 90، حمایت وسیع مردمی در کشورهای اروپایی را- عمدتاً از بخش پیشرو این جوامع -، بطور کامل از دست داد. نفوذ چنین جریانی در آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاهان، لزوماً و همواره، به اهداف دموکراتیک مبارزات مردم در استانهای نامبرده، کمک نخواهد کرد. این بویژه از آن رو مهم است، که این حزب، جریانی ناسیونالیستی بوده، و خصومت جریانات افراطی محلی گرا در آذربایجان غربی را نیز، برانگیخته است. بی تردید، درهر تحول سیاسی بزرگ در ایران، جریاناتی از این نوع، از نظر خود " نماینده " شهروندان کردستانی، آذربایجانی، بلوچستانی، عرب خوزستانی و غیره، به اشتباهات متعددی غلطیده، چه بسا فضای متشنجی را میان شهروندان ساکن مناطق مزبور بوجود آورند.

وضعیتی که امروز با حضور پژاک در کردستان، آذربایجان غربی و کرمانشاهان پیش آمده، همچنین به کمبودها و نقایص کار احزاب کشور در این منطقه نیز مربوط است. در صورت حضور فعال کومه له وحزب دموکرات در منطقه کردستان، مسلماً توهم پراکنی نسبت به پژاک، نتیجه ای محدود و واقعی تر می داشت. حزب دموکرات مطالبات دموکراتیک سابق خود را به دور انداخته، به جریانات مدافع حکومت قومی( فدرالیسم)، و حتی جدایی طلبان نزدیک شده است. کومه له نیز، که همواره از سلطه روشنفکران ذهنی گرا، خودستا، فئودال منش و گریزان از احزاب سراسری رنج میبرد، از حزبی موثر در کردستان، به جریانی عمدتاً درگیر " مبارزات سوسیالیستی" و صنفی در اینترنت، تنزل یافته است. این دو حزب در صورتی که امروز درک دقیقی از وظایف خود میداشتند، قادر بودند با تأثیر گذاری مثبت، نقشی در تصحیح اشتباهات پژاک ایفا کنند.

بخش دموکراتیک جامعه ایران، نمیتواند در برخورد به احزاب منطقه ای، که با جنبشهای انقلابی- دموکراتیک در کشور تاریخ مشترک دارند، به سیاست " رودربایستی" دچار شود. احزاب سیاسی فوق، خانقاه معصومین نبوده، جریاناتی با هدف کسب قدرت سیاسی، و چه بسا حکومتگری از نوع سنتی، بر مردم آزادیخواه این مناطق میباشند. این موضوع بویژه- اگر حساسیت غیرضروری کسی برانگیخته نشود-، شامل حزب دموکرات و کومه له، با مجموعه 15 جناح انشعابی آنها میگردد. برخی افراد در این احزاب، بشیوه ای غیرقابل قبول، این تصور را رواج میدهند که چون احزابی کردستانی هستند، پس دارای حق ویژه ای بوده، یک غیرکرد، نباید مواضع و اقدامات آنها را زیر سوال ببرد! علیرغم درنده خویی بربرمنشانه رژیم اسلامی در این منطقه اما، احزاب کردستان، که سالهاست در خود فرورفته و دچار گرایشات انحصارطلبانه گردیده اند، از نقد بخش دموکراتیک جامعه ایران مصون نیستند. درگیریهای داخلی، محلی، " صنفی"، محفلی، شخصی و روشنفکرانه این جریانات، به شکوفایی ظرفیتهای مبارزاتی در کردستان لطمه وارد آورده، نقش شهروندان این منطقه در حیات سیاسی جامعه ایران را- آنچنانکه همگان می بینند- ، کمرنگ ساخته است.

در یک نظام دموکراتیک- شورایی در ایران، باید هر شهروند کرد در خاورمیانه، از جمله کلیه اعضاء و دوستداران PKK، این حق را داشته باشند که بدون هیچگونه موانع اداری، در ایران کار، تحصیل و زندگی کرده، مبارزات سیاسی یا فرهنگی خود را سازماندهی نموده، در صورت تمایل، تابعیت ایرانی یا دوگانه نیز کسب نمایند. یک نظام دموکراتیک- انقلابی درایران باید اعلام کند، کلیه شهروندان کرد در خاورمیانه، شهروندان ایرانی نیز محسوب شده، از طریق صدور مجوزهای ضروری، از همه حقوق شهروندی، بویژه خدمات اجتماعی و شرکت در انتخاباتها در ایران، برخوردار خواهند بود. این سیاست امر دفاع از حقوق انسانی مردم کرد در کشورهای خاورمیانه را تسهیل ساخته، به سلطه گری تروریستی علیه خلق کرد در این منطقه، خاتمه خواهد داد.
pouyane50@yahoo.de www.j-shoraie.blogspot.comآرشیو: www.j-shoraii.blogspot.com

توضیحات- بدلیل عدم وجود آدرس ای- مایل درسایت این حزب، امکان ارسال این مطلب به این سازمان وجود ندارد.
*1- نشانی سایت فارسی زبان پژاک ( حزب حیات آزاد کردستان). در عنوان اصلی این حزب و PKK، نام ایران و ترکیه وجود ندارد.
http://pjak.org/pers.php
*2- منبع اصلی انتشار خبر، سایت آینده، یک سایت وابسته به رژیم اسلامی است.http://www.ayandenews.com/fa/pages/?cid=10315
منبع خبر در سایت رادیو فردا
*3-
http://www.radiofarda.com/content/F8_PJAK_IRAN_ATTACK/1780193.html
برای آشنایی با ادبیات و زبان سیاسی این جریان، اطلاعیه ای را در نشانی زیر میخوانید:http://www.pjak.org/pers.php?id=919
-----------------
نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که درلحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند
-------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com
---------------------------------

شنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۸

تهران 26 تیر1388، دانشگاه تهران: " من صدای انقلاب شما را شنیدم!"

اکبر تک دهقان
27 تیر1388- 18 ژوئیه 2009

حضور قدرتمند و مصمم توده میلیونی مردم در خیابانهای اطراف دانشگاه تهران، و موضع گیری رفسنجانی، یکی از دو " ستون" اصلی نظام، شرایط بشدت بحرانی رژیم اسلامی، و روند آتی تحولات سیاسی جامعه ایران را، هرچه بیشتر آشکار ساخت. هیچ سندی بهتراز موضع گیری رفسنجانی، قادر نیست، توانایی واقعی جنبش انقلابی مردم، و وضعیت بحرانی این رژیم پلید را، عریان سازد. اگر برای رفسنجانی، این سیاستگذار سه دهه تبهکاری، امکان داشت، معضلات مبتلابه حکومت اسلامی را انکار کند، و به این ترتیب، " بحران " خانمان برانداز کنونی را پشت سر بگذارد، مطمئنناً او دست به این اقدام میزد. رفسنجانی در این روز، دیگر آن قهرمان خودستا و مغرور و ستون محکم رژیم، که برای شرق و غرب عربده میکشید نبود، بلکه او چهره یک رهبر درمانده و در باطلاق فرورفته ای را بنمایش گذاشت، که با خواهش و تمنا و لحنی بغض آلود و ملتمسانه، از سردسته جناح حاکم میخواست، با این سرعت، همه آنها را به اعماق دره نیستی پرتاب نکند.

راهپیماییهای توده ای روز گذشته ( به بهانه شرکت در نماز جمعه) بوضوح اثبات کرد، دینامیسم حرکت درونی جامعه، آن نیروی بنیان کن تلنبار شده بر روی هم، ناشی از 30 سال سرکوب فاشیستی را آزاد ساخته، که نظیر طوفانی عظیم، لحظه به لحظه محیط را به درون خود کشیده، مهیب تر شده، شتاب میگیرد. این آن واقعیتی است، که خودگنده بین ترین عنصر این ماشین سبعیت را وادار کرده، نه فقط وجود "بحران" را، حتی در مراحل پیشرفته آن، به رسمیت بشناسد، بلکه بدنبال "راه کارهایی"، بمنظور مهار زدن بر آن بگردد.

در جریان تظاهرات و تجمعات روز گذشته، بنا به اطلاعات منابع متعددی، بین 1 تا یک و نیم میلیون نفر از مردم، در چندین خیابان و کوچه و محله و پارک و گذرگاه حول وحوش دانشگاه تهران حضور یافته، دست به انجام راهپیمایی به خیابانهای دورتر و طرح خواسته های خود زده، با حملات سرکوبگران مقابله کردند. مردم از همان ابتدای حضور در مقابل و اطراف دانشگاه، شروع به شعاردادن نموده، مأمورین سرکوب را، پیشاپیش به مصاف طلبیدند. اندکی دقت در فیلمهایی که در" یوتوب " قابل دسترسی است، به وضوح نشان میدهد، که مردم چهره ای شاد و سرزنده داشته، بسیار بلند تر، هماهنگ تر، صریح تر و طولانی تر شعار داده، حرکت شان در خیابان، با اعتماد بنفس، شهامت، ترتیب و نظم بهتری، صورت میگیرد. این جز کسب تجربه از عمل مستقیم خود، و ارتقاء کیفی مبارزات، مفهوم دیگری ندارد. دسته جات ارتجاعی در خارج از کشور، قبل از همه دارودسته فرخ نگهدار، علی کشتگر و حزب توده، که هیچ احساسی نسبت به مصائب مردم تحت این رژیم جانی ندارند، همین روند تجربه اندوزی از عمل مستقیم توده ها را مختل کرده، تحت عنوان عدم" خشونت"، مردم را ساکت کرده، به پشت بامها کشانده، یا به بازی با بادکنک های رنگی دلخوش میکنند. آنچه مسلم گشت، حداقل تاکتیک" سکوت" طبقه متوسط سازشکار، ضد منافع ملت، بویژه باندهای سرسپرده به قدرتهای خارجی آن در توضیح بالا، کارکرد خود را از دست داده است.

رفسنجانی از یک " بحران" *1 و شرایط خطرناک داخلی و خارجی صحبت کرده، از راه حلی که طی مشورت با اعضاء مجلس خبرگان رهبری و عناصر دیگر بدست آمده، بحث نمود. رئیس مجلس خبرگان رژیم، بطور مفصل به ضرورت احترام حکومت اسلامی، به رأی مردم پرداخته، پایه های تئوریک اسلامی این بحث را بدقت شکافته، و نظام بدون حمایت مردم را مردود دانست. مهمترین تأکید او، جلب دوباره اعتماد رأی دهنده گان به رژیم، برای انتخاباتهای آتی آن بود. روشن است، جناح حاکم رژیم اسلامی، با توسل به یک کودتای علنی علیه مردم و حریفان درونی خود، عملاً مکانیسم انتخابات و قائده بازی را در ابعاد وسیع اجتماعی بی اعتبار ساخته، امکان کشاندن مردم به یک انتخابات منطقه ای، و یا سراسری بعدی را به صفر تقلیل داده است. این همان موضوع اساسی و اصولی است، که رفسنجانی آن را در آغاز سخنرانی خود، با تأکید بسیار مورد بحث قرار داد. نفر شماره دوم نظام اسلامی، چندین بار خواستار تلاش همه جناح ها برای حفظ کلیت نظام گشته، آشکارا از وضعیت خطرناک برای همه شریکان در قدرت، صحبت کرد.*2

مواضع رفسنجانی، یک چرخش آشکار، هرچند محتاطانه بخش بزرگی از دیکتاتوری تروریستی حاکم، به عقب نشینی در برابر توده معترض را بازتاب میداد. از دید او و خیل وسیعی از نخبگان این رژیم ترور، باید "اعتماد" از دست رفته، ناشی از " کودتای انتخاباتی" دوباره باز گشته، و " تردیدها " به نتایج انتخابات، حل و فصل شود. او از لزوم آزادی زندانیان دوره اخیر، ایجاد محیط بحث و مناظره در صدا و سیما، آزادی مطبوعات و دلجویی از خانواده های آسیب دیده گان دستگاه سرکوب رژیم، نام برد.

برای مردم اما، موضوع از زاویه ای که رفسنجانی تصور کرده و بیان میکند، مطرح نیست. بلکه راه حل او برای خروج از بحران رژیم اسلامی، که حتی با ذکر مثالی از تاریخ اسلام، به ضرورت استعفاء " ولی" ( خامنه ای) هم می پردازد، یاد آور نطق محمدرضا پهلوی در روز 15 آبان 1357 است: " من صدای انقلاب شما را شنیدم"! و چاپلوسی ها و آه وناله های بعدی آن " خدایگان، شاهنشاه آریامهر".! با دقت در کل سخنرانی رفسنجانی، قبل از کشف رگه های حمایت او از آزادیهای اجتماعی، این اعتراف او به نفرت و بی اعتمادی جامعه، پوسیده گی" نظام"، و ضرروت اقداماتی جهت "دلجویی" حتی عذرخواهی از مردم است، که برجسته میگردد.

در این میان دسته جات و عناصر متعدد اصلاح طلب در داخل و خارج، با ذوق زده گی از تغییر شرایط به نفع خود، و از پیوستن رفسنجانی به " جنبش سبز" شان صحبت کردند. آنها چنین القاء میکنند، گویا آویزان شدن به جریانات درونی رژیم، و روش بشدت دورویانه و محافظه کارانه آنها، با موفقیت قرین شده، رژیم بزودی دست به تحقق موارد مطرح شده از تریبون نماز جمعه تهران میزند. آنها فراموش کرده، یا بنحو عوامفریبانه ای پنهان میکنند، که رژیم اسلامی، مدتهاست که از رفسنجانی" عبور" کرده است. رژیمی که در روز روشن، کشور را به سوی یک جنگ هسته ای با اسرائیل میکشاند، برای نصایح بغض آلود و ملتمسانه یک شکست خورده در منازعات قدرت، پشیزی ارزش قائل نخواهد شد. رفسنجانی و جناح اصلاح طلبان، گویا از اینکه چرا در این کشور، 3 دهه ترور و بی حقوقی مطلق مردم حاکم بوده مطلع نیستند و خود باورشان شده است، که طی 30 سال در سرزمین اعدامهای دسته جمعی، " مردم سالاری دینی" برقرار بوده، اما بیکباره از طریق انتخابات 22 خرداد، مردم سالاری کذایی آنها با گوشه چکمه نظامیان، به کناری پرتاب شده است. همین حماقت افراطی، ریاکاری محض سیاسی، و انکار واقعیت برای دلرحم ساختن حریف، خود علامتی است که رژیم اسلامی با حریفی جدی سرو کار ندارد، و میتواند زن معترض را همچنان دستگیر کند، نظیر یک طعمه جنگی در عصر محمد تاجر، جانیان بربرمنش بطور گروهی به او تجاوز کنند، جنازه را به آتش کشیده، در گوشه بیابانی رها کنند.

رژیم اسلامی، یک نظام قدرت و مالکیت، با نیروی اجتماعی هار خود، راهزنان، دلالان و واردکننده گان کالا، آدم کشان حرفه ای و درنده خویانی با منش هیتلر بوده، علاو بر آن، دارای پیوندهای داخلی و بین المللی متعددی است. کسانی که دهها هزار زندانی سیاسی را، عمدتاً زیر 20 سال، با قساوتی باورنکردنی، تکه پاره و گلوله باران کرده، جنازه های آنها را با کامیونهای حمل گوشت از وسط شهر عبور داده، در بیابانها و گورهای دسته جمعی دفن کردند، به این میزان خرفت نیستند که با نصایح از قافله مانده گان و دستکاران درجه دوم دیروز خود، از منافع و موقعیت بدست آورده کنونی خویش عقب بنشینند. این نظامی که شرط ادامه حیات آن، حتی برای یک روز، آدم کشی و تجاوز و بربرمنشی است، به بحثهای شبه روشنفکرانه همدستان دیروز خود در زندانها و شکنجه گاهها، وقعی نخواهد گذاشت. رژیم اسلامی باید بشدت احمق باشد، که امروز به جنایتکاران ضد بشری در همه تاریخ این کشور، نظیر رفسنجانی، صانعی، موسوی اردبیلی، محمدی گیلانی، موسوی تبریزی، هادی غقاری، خاتمی و کروبی و میرحسین موسوی حساب پس بدهد. گروهی از طراحان و مجریان بزرگترین نسل کشی در تاریخ ایران و جهان پس از جنگ جهانی دوم، که به ضجه و زاری افتاده اند، داران قدرت حسابرسی از اربابان دیروز خود نیستند. از این گذشته، هیچ انسان عاقلی نمی پذیرد، که آنها از نظر سیاسی و شخصی تغییر کرده، به مردم پیوسته اند؛ بویژه اینکه همه آنها به گذشته هیتلری خود در دهه 60 با صدای بلند افتخار نموده، قصد راه انداختن دوباره حکومت خط امام لعنتی خود را دارند. تلاش رفسنجانی و اصلاح طلبان، آنچنانکه خود با صراحت اعلام و تأکید میکنند، تنها و تنها حفظ این نظام خون و کثافت، و تضمین حیات آن برای دوره بازهم طولانی تری را، هدف خود قرار داده است.

برای وادار ساختن حکومت اسلامی، به رعایت حقوق اولیه مردم، تنها یک قدرت عظیم توده ای قادر به تأثیرگذاری است. رژیم اسلامی، یک ماشین سرکوبگری فوق العاده نیرومند، با تسلط کامل بر دستگاه دولتی و ارتش و پلیس و درآمدهای نفتی، و خیل تغذیه شده گان از ثروتهای جامعه است. برای جابجایی این قدرت مادی ویرانگر، یک نیروی مادی بنیان کن ضروری است، و از نصایح بغض آلود کسی که گویا تحت فشار دختر و همسرش، وادار به موضع گیری شده، کاری ساخته نیست. عدم عقب نشینی جناح حاکم در برابر جناحهای داخلی رژیم، از منطق ساده ای تبعیت میکند، و آن اینکه، کل نظام اسلامی حاکم، بسرعت در مسیر سرنگونی قرار میگیرد. خود رفسنجانی در سالهایی که " جیک جیک مستونش بود"، درست همین تز را، یعنی عدم عقب نشینی را نماینده گی کرده، دلیل آن را ترس از سرنگونی رژیم، نظیر رژیم سلطنتی عنوان میکرد. این به سالهای 60 مربوط گشته، طرف دیگر بحث در نطق نماز جمعه رفسنجانی، به احتمال زیاد مهدی بازرگان بود.*3

شرایط داخلی، منطقه ای و بین المللی 30 سال قبل به تاریخ پیوسته است، و این، ضرورت وجودی حکومت اسلامی را منتفی ساخته است. از این رو، توده مردم، این گورکنان نظم قدیم، بحکم ضرورتهای عینی و علیرغم سرکوب فوق تصور، به خیابان آمده، مداوما قدرت گرفته، دست به پیشروی میزنند. نه جناح رفسنجانی و موسوی، و نه دستگاه عظیم شکنجه و ترور حاکم، قادر به توقف این امواج کوبنده نیستند. شرط موفقیت مردم دراین نبرد سرنوشت ساز، اتکاء به خود و عدم تأثیرگیری از همه جانیان پلیدی است، که امروزه درداخل و خارج، هدفی بجز به شکست کشاندن مبارزات توده ها، و تشدید شرایط برده گی حاکم را دنبال نمیکنند.

Pouyane50@yahoo.de www.j-shoraie.blogspot.com
آرشیو: www.j-shoraii.blogspot.com

---------------------------------

توضیحات

*1- " هیچکس از همه‌ جریانات ( درونی رژیم- وبلاگ) دلش نمی‌خواست که این‌طور شود. همه ضرر کردیم. چرا باید این‌طور شود؟ "- از متن سخنرانی.

*2- " ما امروز بیش از همیشه نیاز به وحدت داریم. کشور ما باید در برابر خطرهایی که ما را تهدید می‌کنند و امروز باج‌خواهی‌شان بیشتر شده متحد شود. آن‌ها دارند جلو می‌آیند که این زحمت طولانی ما را در به دست آوردن تکنولوژی برتر و به خصوص هسته‌یی از دست ما بگیرند. البته خداوند به آن‌ها مهلت نمی‌دهد اما آن‌ها به هوس افتاده‌اند." از متن سخنرانی.

سخنران دراینجا، علناً از امکان احتمالی حمله اسرائیل به مراکز هسته ای رژیم صحبت میکند، و مقابله با آن را هم نه کار رژیم، که کار " خداوند"، معرفی میکند! این قبل از هرچیزی، نشانه بی اعتمادی به قدرت نظامی رژیم برای ممانعت از تهاجم، و اطمینان به عدم وجود پشتیبانی سیاسی از سوی بخشی از جامعه، نظیر دوران جنگ 8 ساله است. اگر رفسنجانی، به قدرت مقابله رژیم مطمئن بود، مسلماً دفاع از حکومت اسلامی را، از " خداوند" طلب نمیکرد.

*3- نگارنده این مطلب، خود در زندان رژیم اسلامی، در ضمن یک سخنرانی از رفسنجانی در نماز جمعه تهران، که از بلند گوی بند بخش میشد، از این موضوع مطلع شده است. اما در شرایط کنونی، یافتن تاریخ و منبع دقیق نقل این جمله، ممکن نیست.

- رفسنجانی، در لابلای سخنرانی خود، همچنین به اوائل انقلاب اشاره کرده، و اینکه گویا خمینی هار، خواهان تنظیم و تصویب سریع قانون اساسی، و انجام انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. او این اقدام را بطور ریاکارانه ای، به دلیل اعتقاد خمینی به نقش مردم معرفی میکند! این یک دروغ بزرگ و تحریف گوبلزی واقعیت است. خمینی، همه سران و مأمورین رژیم، به این دلیل در اعلام و تثبیت قانونی رژیم عجله داشتند، که از بروز بحث در جامعه، آگاه شدن مردم از محتوای حکومت آتی، بسیج نیرو از سوی مخالفین و شکست نقشه های تبهکارانه خود، وحشت داشتند.

- سخنران نماز جمعه رژیم، در آغاز سخنرانی خود، به اولین نماز جمعه پس از سرنگونی رژیم شاه در مرداد 1358 به مسئولیت محمود طالقانی پرداخته، حتی با لحنی تأییدآمیز، به حضور مردم با " سلیقه های" مختلف ( یعنی: مجاهدین- وبلاگ) اشاره کرد. این بخش از سخنرانی او، بنوعی به نشان دادن گوشه چشمی به سازمان مجاهدین نزدیک است. بویژه از آن رو، که دقیقاً در روزهای اخیر، مسعود رجوی با تغییر 180 درجه ای در مواضع تاکنونی این سازمان، با اتکاء به چندین آیه و سوره، دست به نصیحت میرحسین موسوی و مجلس خبرگان رژیم زده، راهی برای خروج از بحران پیشنهاد کرده بود! در حالیکه این سازمان، تاکنون کمترین تمایلی به هرجناح رژیم اسلامی را با شدت محکوم کرده، مداوماً از سرنگونی " تمامیت رژیم"، و ریاست جمهوری خانم مریم رجوی صحبت نموده بود. حتی براساس نامه مسعود رجوی، میتوان- با اندکی احتیاط - از حمایت او، از اصل " ولایت فقیه" رژیم هم، صحبت کرد. مسعودرجوی، مسلماً حداقل به اندازه " اکثریتی" ها، از وجود منافع مشترک، میان همه گرایشهای طبقه متوسط دلال و لاشخور ایرانی آگاه است. وقتی طیف " توده ای – اکثریتی"، با این شدت و حدت، از جناح موسوی و تاکتیکهای سیاسی او، نظیر " سکوت" و " پشت بام" و " بادکنک"، و زدن " اتو" به برق حمایت میکند، چرا رجوی، که دیگر صاحب " ارتش آزادیبخش" و اشرف و اشراف قبلی نبوده، فقط حذف نام مجاهدین از لیست جریانات تروریستی در غرب را دنبال میکند، به همین موضع روی نیاورد؟

- در نشانی زیر در وبلاگ " زیتون"، نویسنده، شرح کاملی از دیده ها و درگیریهای خود و دوستانش، در خیابانهای حول و حوش دانشگاه تهران، درج نموده است. خواندن کامل آن، تصویری زنده و نزدیک به واقعیت، از نگاه یک زن حاضر در راهپیمایی ها، به خواننده منتقل میسازد.

http://z8un.com/archives/2009_07.html#002206

---------------------------------

نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.

-------------------

سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها
کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که درلحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند

--------------------
طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراهاwww.toumaj.blogfa.com
-----------------------------------

پنجشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۸

درگذشت شهروند آزادیخواه مریم یوسفی


اکبر تک دهقان
20 تیر 1388- 11 ژوئیه 2009

پس از تأسیس وبلاگ جمهوری شورایی و وبلاگهای بعدی از اوائل سال 2005، هر از گاهی، ای- میل هایی از خانم مریم یوسفی از پاریس دریافت میکردم. او همواره ساده و صمیمی، با لحن مؤدبانه یک شهروند نجیب ایرانی، درخواست میکرد، این مطلب یا آن مقاله را خوانده، و یا نامه ای را با مضمون اعتراض به جنایات رژیم اسلامی علیه مردم ایران، بویژه زنان، امضاء کنم.

لحن ساده، نحوه نگارش مردمی و پیگیری او، تصویر یک انسان صمیمی، دلسوز، جدی و دوست داشتنی را در ذهنم ایجاد کرده، از دریافت ای- میل های او خوشحال میشدم؛ با اینکه هرگز او را ندیده بودم. اینجانب همچنین، از دیدگاههای سیاسی او- بجز آنچه قابل حدس بود- مطلع نبوده، و از عضویت او در ارگان تصمیم گیری یک جریان سیاسی در خارج از کشور نیز، خبری نداشتم. اطلاعات بعدی حاکی است، که او همه زندگی سیاسی خود را در ایران و خارج، در دفاع از حقوق زنان و تلاش برای تأمین آزادیهای دموکراتیک گذرانده، در محیط سیاسی خارج نیز، فردی بسیار پرتلاش و قابل اعتماد محسوب میگردید.

براساس اطلاعات منتشره از سوی برخی مهاجرین و جریانات ایرانی در اروپا، متأسفانه خانم مریم یوسفی در شامگاه 16 تیر ماه- 7 ژوئیه، داوطلبانه به زندگی خود خاتمه داده است. در بیانیه ای که گروهی از تبعیدیان، از آن میان رفیق گرامی میهن جزنی امضاء نموده اند، به ناگهانی بودن و ناروشن بودن دلیل خودکشی مریم یوسفی اشاره شده است.

درگذشت خانم مریم یوسفی را به اعضاء خانواده، بستگان و همکاران او در فعالیتهای آزادیخواهانه تسلیت میگویم. مرگ او ضایعه ای برای جنبش آزادیخواهی است، و نتایج فعالیتهای مریم یوسفی و زنانی نظیر او، بسهم خود، مطمئنناً یکی از سرچشمه های اوج گیری جنبش انقلابی- دموکراتیک، و تأمین نقش پیشرو و برجسته زنان در این مبارزات است. یادش گرامی باد!
-----------------

www.j-shoraie.blogspot.com
pouyane50@yahoo.de

آرشیو وبلاگ
www.j-shoraii.blogspot.com
------------------
توضیحات

- درنشنانی زیر، اطلاعیه سازمان سیاسی ای که مریم یوسفی عضو آن بود.
http://www.asre-nou.net/php/view.php?objnr=4519

- در نشانی زیر، نمونه ای از فعالیتهای او، همچنین گسترده گی روابط فردی، آشنایی با محیط سیاسی- اجتاعی فرانسه، و علاقمندی به نهادهای دموکراتیک را میتوان دید.
http://www.pwoiran.com/arzehal.htm

- در خبری در منبع زیر، توضیحاتی پیرامون مریم یوسفی و تصویر دیگری از او قابل دریافت است.
http://www.akhbar-rooz.com/news.jsp?essayId=22269
--------------------------------------

سه‌شنبه، تیر ۲۳، ۱۳۸۸

دیکتاتوری تروریستی، نیروها و اشکال مبارزه

اکبر تک دهقان
23 تیر1388- 14 ژوئیه 2009


کشور ایران، نه فقط طی 30 سال اخیر، بلکه در تمام دوران پس از انقلاب مشروطیت، از درنده خویی طبقات صاحب قدرت و ثروت رنج برده است؛ این ویژه گی اصلی و خصلت تعیین کننده کاراکتر سیاسی جامعه ایران، در طول بیش از صد سال گذشته است. طبقات حاکمه، صاحب ثروت و نفوذ، نه فقط انقلاب مشروطیت را با بیرحمی تمام به گور سپردند، بلکه جنبشهای جمهوریخواهانه اواخر مشروطیت تا سال 1325 در گیلان، خراسان، آذربایجان و کردستان را هم به شیوه قساوت آمیز، و در همدستی مستقیم با امپریالیسم نابود ساختند. تنها قتل عام دهها هزار نفر مردم آزادیخواه آذربایجان در سال 1325، که جرئت کرده، بقصد نابودی سلطنت، یک نظام دموکراتیک در آذربایجان تأسیس کرده بودند، وحشتی عظیم و بیسابقه در ایران بپا کرد؛ وحشتی که توده های مردم را آنچنان مرعوب کرد، که قادر نشدند، در مدت نسبتاً کوتاه پس از آن، ابتکارعمل را از دست جبهه ملی و حزب توده تسلیم طلب خارج کرده، با کودتای 28 سال مرداد سال 1332، مقابله کنند.*1 در این روز تلخ، و تباه کننده سرنوشت چندین نسل از جامعه، اکثریت توده های مردم، بویژه مردم آذربایجان که در هر تلاش بزرگی پیشرو بودند، در هراس از یک قتل عام دیگر، در خانه های خود ماندند.

در دوران حاکمیت رژیم اسلامی، از روز تأسیس آن تاکنون، این سیاست، یعنی سرکوب و کشتار، بعنوان ابزار اصلی سلطه گری بر توده های مردم، تا آخرین حد و افراطی ترین نوع آن، حتی ضد انسانی تر از نوع آلمان هیتلری، بکار گرفته و گسترش یافت. مردم ایران در تمام 30 سال اخیر، بدون تردید، بی حقوق ترین، سرکوب شده ترین و تحقیر شده ترین مردم جهان بودند. حتی در جوامع اولیه و بدوی، در مناطق شهری جدید در آمریکای جنوبی و آفریقا، و عقب مانده ترین کشورهای جهان، در لابلای جنگ و تجاوز خارجی و ورشکستگی اقتصادی، حقوق سیاسی- اجتماعی و فرهنگی مردم بیشتر است، تا در ایران با تمدن 7000 ساله ادعایی طبقات حاکمه آن. مردم ایران هر روز و هرلحظه، با سرکوبگر جانی بسیجی و نیروی انتظامی سر و کار دارند، که حتی صحبت ساده میان پسر و دختر را در خیابان کنترل کرده، پدر و دختر را بدلیل عدم همراه داشتن شناسنامه در شهر و کشور خود، به اتهام رابطه نامشروع در کلانتری زندانی میکنند؛ دختر وحشت زده گریه و التماس میکند و میخواهد بداند، پدرش در کدام سلول است؟ این آن جامعه ای است که خمینی خون آشام، بازرگان خیانتکار، ابراهیم یزدی و بنی صدر تبهکار، و" اکثریتی " و " توده ای" پلید، به ارمغان آوردند. این همچنین همه دار و ندار و محتوای اسلام، الله و محمد تاجر و قرآن او، عاشورا و تاسوعا، تشیع و فلسفه اسلامی، " بورژوازی ملی" دلال و تاجر تیرخلاص زن آن، این همه ارزش و جایگاه انسان در این مذهب فوق فاشیستی، و رژیم وحشی متکی بر آن است. در کدام قبیله تازه کشور شده آفریقایی، این میزان بی حقوقی، تحقیر و خردکردن انسان، آنهم بعنوان سیاست رسمی روزمره وجود دارد؟ ریشه کن کردن اسلام تا خشت آخر در این کشور، چه بعنوان مذهب و فرهنگ و سنت، چه بعنوان خصوصیات، عادات و روانشناسی فردی، و چه بمثابه یک نهاد اجتماعی، باید اولین هدف یک جنبش انقلابی بنیان کن بحساب آید. بدون تسویه حساب رادیکال با اسلام، این ایدوئولوژی ترور و تحقیر و تخریب، سخن از استقرار دموکراسی در این کشور، جز یاوه سرایی وعوامفریبی، بیش نیست.

جنبش کارگری- کمونیستی ایران، از دوره سوسیال دمکراسی در انقلاب مشروطیت و رهبر ماندگار و توانای آن حیدرعمواغلی ( حیدرخان)، تا انتهای سال 1360 و شکست انقلاب بهمن، همواره بر این واقعیت، و ضرورت حیاتی سرنگونی نظامهای دیکتاتوری آگاه بوده است. در دوران پیدایش و فعالیت سازمان فدایی، بویژه درک لزوم نابودی رژیم سلطنتی قبل از هر تحول بعدی، نظیر مبارزه مستقیم برای سوسیالیسم، برای نسل پیشرو دوره فوق امری بدیهی بود. درحالیکه جریانات کوچک و جدید چپ در خارج، بناحق این سازمان را به بی اطلاعی متهم کرده، خود دم از امکان تشکیل اتحادیه های کارگری، حتی حزب طبقه کارگر، آنهم از طریق صدور اطلاعیه های بدوی خود میزدند. برای اکثریت مبارزین نسل جوان در داخل کشور اما روشن بود، تا دیکتاتوری و ترور برچیده نشود، تشکیل یک انجمن دموکراتیک حمایت از غورباغه هم ممکن نیست؛ چه برسد به سندیکاهای کارگری و احزاب سیاسی دموکراتیک، آنهم حزب کمونیست انقلابی! از این رو سازمان فدایی، از اواسط دهه 50 با تأثیرگیری از دیدگاههای بیژن جزنی، بر اهمیت مبارزه برای نابودی دیکتاتوری در کشور، هر چه بیشتر تأکید نمود. با ضربات سنگین ساواک در سالهای 54 تا 55، و نابودی همه کادرهای اصلی، بنیانگذاران، امکانات و ارتباطات سازمان، نقش پیشرو نسل جوان دوره قبل، برای ایجاد سدی در مقابل قدرت گیری دیکتاتوری تروریستی اسلامی، به کمترین حد خود تنزل پیدا کرد.

نابودی فاشیسم اسلامی در این کشور، این بربریت بیسابقه علیه انسان آزاد، از نان شب واجب تر است؛ حتی اگر نتیجه همه فداکاریهای مردم در وحله اول، به تأسیس نظامی، آنطور که شایسته بخش پیشرو جامعه است، منجر نگردد. همین میزان تغییرات واقعی بر روی زمین هم، که از طریق مبارزه مستقل توده های انقلابی رخ دهد، بر کل مبارزه کاغذی و اینترنتی تاکنونی برای سوسیالیسم، ارجحیت دارد. کسی که خود را سوسیالیست و یا کمونیست میداند، و خود را در پیوند با تاریخ چپ انقلابی این کشور احساس میکند، نباید به چیزی بجز نابودی همین امروز این ماشین کشتارجمعی فکر کند. باید همه نیروی فرد و گروه و سازمان، در هر لحظه بمعنای واقعی آن، متوجه ریشه کنی این ننگ بزرگ انسان، این نظامی که فعال ترین بخش اقتصادی آن، اقتصاد شکنجه و اعدام و سرکوب و ترور روزمره مردم است نماید. بخش اعظم ثروتهای طبیعی و تولیدی مردم طی 30 سال، صرف جنگ و ترور، سرپا نگهداشتن سپاه پاسداران، بسیج، لباس شخصی ها، دستگاه عظیم زندان و بازجویی، آخوندهای بیرحم، مسجدها و اماکن تحمیق اسلامی، و صرف تأمین هزینه های جنگ و ترور و ویرانی در خاورمیانه و جهان شده است.

مردم ایران، بویژه نسل جوان، طی سی سال، جز سرکوب و ترور از یکسو، و از سوی دیگر، تحریف حقایق انقلاب بهمن و دوران رژیم سلطنتی، بمنظور عدم توسل به مبارزه مستقل و ایفای نقش در تعیین سرنوشت خود، تجربه مهم دیگری نداشته اند. همه جریانات اصلاح طلب و لیبرالهای درون و بیرون رژیم، در داخل و خارج از کشور، سلطنت طلبان، طیف" توده ای–اکثریتی"، نهضت آزادی*2 و جبهه ملی، حتی چپ انحلال طلب و ریاکار مدعی مبارزه " کارگری"، نزدیک به سی سال در این جامعه، روح محافظه کاری، تسلیم طلبی وبیگانگی با مبارزه انقلابی دمیده اند. همه آنها به شواهد چندین تن مصوبه و قطعنامه و برنامه و کتاب و مقاله و مناظره و مصاحبه، به تحکیم این ماشین جنایت یاری رسانده، روانشناسی مبارزه و شور زندگی آزاد در جامعه ایران را، دفن کردند. خیزش انقلابی کنونی، نه فقط تحقق اهداف مشخص خود را در برابر خود دارد، بلکه باید " طویله اوژیاس"*3 برجای مانده از اینهمه تلقین عادات مرگبار، تخدیرکننده و ضدانقلابی را، از کاراکتر تک تک مبارزین و در کل جامعه لایروبی کند. همه نتایج عادات شکل گرفته پیش گفته، امروزه موانع بزرگ و سد کننده ای، و بمثابه خطری واقعی علیه رشد و گسترش مبارزات کنونی عمل میکنند.

روندهای تحولات سیاسی در جامعه ایران، از یکسو بدلیل سرکوبگری افراطی طبقات حاکمه، از سوی دیگر نقش برجسته نسل جوان در مبارزات انقلابی، تاکنون شکل مبارزه "جنگ و گریز خیابانی" را، به عرصه آورده است. صحبت در اینجا بر سر یک رویداد لحظه ای و اتفاقی نیست؛ بلکه طی سالهای 56 تا سرنگونی رژیم سلطنتی- صرفنظر از برخی راهپیمایی های بزرگ- ، معمولاً هر تحرکی به درگیری با نیروهای ارتش و پلیس در خیابانها، منجر میگشت. در نتیجه آن، مبارزات صلح آمیز مردم عملاً شکل مقابله مستقیم با سرکوبگران را گرفته، و تبدیل یک راهپیمایی به جنگ و گریز خیابانی را بدنبال داشت. اینکه در دوران انقلاب بهمن نزدیک به 2 سال، و در دوره پس از شکست این انقلاب نیز، مشخصاً از 18 تیر سال 1378 تاکنون، باردیگر شاهد سربرآوردن چنین شکلی از مبارزه، بر متن یک مبارزه توده ای هستیم، سندی است بر اینکه، این واقعیت، در طبیعت اشکال مبارزات مردم ریشه داشته، ناشی از رویدادهای موضعی نیست. به این اضافه کنیم، که همه احزاب و جریانات اپوزیسیون ظاهراً خارج از رژیم، مخالف اشکال انقلابی مبارزه بوده، حتی چپ انحلال طلب خارج از کشوری نیز، علیرغم نقل تشریفاتی این اخبار، بهیچ وجه توصیه ای به شرکت کمونیستها و کارگران در آن نمیکند؛ از اعزام نیرو به داخل کشور، برای تشویق و تقویت این شکل از مبارزه از سوی این چپ که، اصلاً نمیتواند سخنی باشد.

ظهور دوباره شکل مبارزه " جنگ و گریز خیابانی"، پس از سال 1378، باید پیشروان نسل جوان را به این فراست اندازد، که خود، آگاهانه، به درک چگونگی کارکرد، توسعه و تکامل این پدیده، و اشکال فنی بهبود آن فکر کرده، دست به اقدامات ضروری برای نهادی ساختن این شکل مبارزه در شرایط حاضر بزنند. اگر قرار است، مبارزات کنونی به ثمر برسد، حتی در سطح ناچیزی نظیر کاهش حضور نیروهای سرکوبگر در خیابانها، باید قدرت مبارزات مردمی در اشکالی مؤثر ظاهر شده، از پراکنده کاری و تحرکات بی نتیجه " مخملین" اسلامی، خودداری شود. همانطور که دشمن، برای هر اقدام سرکوبگرانه ای، برنامه ریزی کرده، بر روی شیوه سرکوب فکر کرده، عناصر و دسته جات خود را در محلهای خاص متمرکز میکند، بهمان میزان، چه بسا دقیق تر، باید پیشروان مبارزات کنونی هم، همه دقایق و اشکال حرکت در خیابان و احتمالات آتی را پیش بینی نموده، بر این اساس عمل کنند.

جامعه ایران یک جامعه سرمایه داری است، و این به معنی باور به نقش انکارناپذیر طبقه کارگر در هر تحول سیاسی جدی است. از واقعیت اهمیت جایگاه طبقه کارگر، حتی اگر بطور پراکنده دست به مبارزه زده، یا به دنبال طبقات دیگر روان شود، چیزی کم نخواهد شد؛ از آنجا که، از کارانداختن کامل دستگاه دولتی بدون اعتصابات بزرگ، و این یعنی اعتصابات در صنایع کلیدی، غیرممکن است. تا زمانی که امورات دستگاه دولتی میچرخد، جناحهای مختلف این رژیم هم به حفظ موجودیت خود امیدوار بوده، تصمیم گیری یکدست در رأس هرم رژیم امکان پذیر، و آدمکشان آن در کوچه و خیابان، قادر به سلاخی مردم مبارز هستند. شرط تشدید تضادهای داخلی رژیم، تزلزل در وحدت سیاسی، و سلب توانایی تصمیم گیری واحد، وارد شدن طبقه کارگر متشکل به عرصه مبارزات سیاسی- عمومی است؛ همانکه هم اینک وجود ندارد.

برای اکثریت کارگران ایران، بدون هیچ تردیدی، جناح موسوی، خاتمی و رفسنجانی، همانقدر سرکوبگر و سهیم در تأسیس این رژیم خون آشام است، که جناح خامنه ای، تجار بازار، هیئت های مؤتلفه و سپاه پاسداران. توده های کارگر، براساس تجربه شخصی و مستقیم خود، نمیخواهند به بارکش یک دارودسته تبهکار- حتی " خط امامی" تر و ایدئولوژیک تر- نظیر اصلاح طلبان، تبدیل شوند. بویژه اینکه مدافعین اصلی این نیرو، یعنی دارنده گان مقامات دولتی، موقعیت های دانشگاهی، آکادمیک و رسانه های گروهی لیبرال، به چیزی جز " آزاد سازی" قیمتها و خصوصی سازی شرکتهای دولتی، بویژه صنایع نفت، نمی اندیشند. برای توده های کارگر، اصلاح طلبی و " لیبرالیسم" نحس ایرانی، طبق تجربه 8 سال حکومت آنها، یعنی حفظ و تشدید سرکوب خیابانی، به اضافه خصوصی سازیها و اخراجهای دسته جمعی کارگران.

برای نیروهای پیشرو در خیابانها، که بار درگیری مستقیم با سرکوبگران را بردوش میکشند، شروع اعتصابات کارگری، باید بمثابه هدف فوری و بلاواسطه آنها قرارگیرد. تحقق این هدف، ایجاد ارتباط تنگاتنگ آنها با کارگران و تشکلهای مستقل کارگری، تعیین شعارهای جدید و ضد خانه خرابی کارگران را الزامی میسازد. جناح چپ انقلابی در مبارزات خیابانی کنونی، باید بسرعت، دورشدن از شعارهای ارتجاعی- اسلامی، و تبلیغ اهداف دموکراتیک را در پیش بگیرد. تأکید همواره بر شعار " مرگ بر دیکتاتوری" ،" آزادی و عدالت" و " لغو حکومت دینی"، میتواند از نقاط مشترک اصلی مبارزان جوان در خیابانها، و کارگران در اعتصابات آتی محسوب گردد. تا زمانی که محتوای جنبش اعتراضی کنونی، در سطح اهداف اصلاح طلبان، سلطنت طلبان، توده ای ها، " اکثریتی ها"، و لیبرالهای وابسته به بی بی سی، و کنسرنهای بین المللی کامپیوتر و تلفن همراه باقی بماند، از ورود کارگران به عرصه مبارزات سرنوشت ساز، خبری نخواهد بود. این وظیفه عناصر چپ انقلابی در میانه جنگ و گریز خیابانی است، که به جای نیروهای ارتجاعی و ضدکارگری بالا، وسیعاً به کارگران مراجعه نموده، با آنها دست به ائتلاف زده، این توده عظیم و پیگیر را، به صف مبارزه علنی کنونی سوق دهد. ورود طبقه کارگر به عرصه مبارزه علنی با رژیم اسلامی، ناقوس سرنگونی حتمی رژیم اسلامی را در همین دوره، با کمترین خسارات جانی و صدمات اقتصادی، به صدا در خواهد آورد.

www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
آرشیو وبلاگ: www.j-shoraii.blogspot.com
-------------------------------------
- نقل کامل و یا بخشی از مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر جدی درمحتوای آنها، آزاد است. نگارنده این سطور به این دلیل، بهیچوجه علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
----------------------------
توضیحات
*1- وحشت بزرگی که رژیم اسلامی از طریق کشتارهای همگانی سال 1360 آفرید، درست همین آثار فوق العاده زیانبار را بدنبال داشت. شرایط رو به رشد جنبش انقلابی کنونی، نمایش چیزی جز علامت اتمام ظرفیتهای ارتجاعی این وحشت بزرگ نیست.

*2- جریان نهضت آزادی، این به اصطلاح مدافعین حقوق بشر، 2 سال پیش حتی، طی اطلاعیه ای تحت عنوان " پیامد رادیکالیسم در دانشگاهها"، از دستگاه قضایی رژیم میخواهد، با " اعمال صریح قانون" قصاص خود، دانشجویان معترض را بشدت سرکوب نماید. اصل این اطلاعیه، و مقاله ای از این نگارنده در همان زمان در آرشیو وبلاگ جمهوری شورایی در نشانی زیر، شاهدی بر ضد دموکراتیسم لیبرالیسم ایرانی است. در این اطلاعیه، آقای لیبرال - دکتر، ابراهیم یزدی، چنین فرمان میدهد:

" در اين راستا ضرورت دارد که مسئولان قوه قضاييه با اعمال صريح و سريع قانون اجازه ندهند که عده يي به بهانه بروز تخلفي احتمالي، با راه اندازي گروه هاي فشار، درخواست هاي غيرمنطقي و مخالف منافع ملي شان را مطرح و براي به کرسي نشاندن آنها آشوب بيافرينند..."
http://www.nehzateazadi.org/bayanieh/86/86_b_2014.htm
برخورد به مطلب موجود در آرشیو وبلاگ جمهوری شورایی در زمان انتشار اطلاعیه فوق:
http://j-shoraii.blogspot.com/2007/05/blog-post_26.html
*3 - در وبسایت زیر، در بخشی از یک مقاله، توضیحی پیرامون " طویله اوژیاس " میخوانید. مسئول وبلاگ بنا به اعلام خود، یک اصلاح طلب است. اثر " درخدمت به لایروبی طویله اوژیاس"، از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، دردهه 50 نیز ، در پاسخ به جریانات و عناصر ضد مبارزه انقلابی نگاشته شده است.
http://www.hadibayat.blogfa.com/post-37.aspx

----------------------------

دوشنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۸

اعتراض به جنایت آتی رژیم اسلامی در سیستان و بلوچستان


اکبر تک دهقان
22 تیر 1388- 13 ژوئیه 2009

دستگاه آدمکشی رژیم اسلامی، بقصد ممانعت از پیوستن مردم سیستان و بلوچستان به مبارزات آزادیخواهانه در این منطقه، قصد دارد، فردا روز سه شنبه، 23 تیرماه دست به اعدام 14 نفر از زندانیان سیاسی این منطقه، از جمله برادر مسئول یک سازمان مخالف رژیم بزند. وحشیانه تر اینکه، زندانیان سیاسی نامبرده، در روز روشن و در محوطه یک پارک به دار آویخته خواهند شد. جانیان حاکم در این استان، حتی از همه مردم دعوت شده نموده اند، تا در این بربریت علنی شرکت کنند.

اقدام وحشیانه مسئولین این ماشین کشتارجمعی، نه فقط در رابطه با منطقه مورد بحث، بلکه به ویژه در رابطه با شرایط کنونی کشور هم قرار میگیرد. راهپیمایی های اعتراضی پس از 22 خرداد و دفاع شجاعانه مردم از خود در برابر حملات سرکوبگران، هراس مرگ را در دل همه تبهکاران حاکم انداخته است. امروز بیش از همیشه، از احتمال سرنگونی، حتی از سوی عناصر اصلی حکومت، علناً از امکان " فروپاشی درونی" رژیم سخن میرود. قتل گروهی از مبارزین بلوچستان، که تمام مراحل بازداشت و بازجویی و زندانی شدن آنها، ضد بدیهی ترین نرمهای دموکراتیک بوده است، اقدامی آگاهانه برای مرعوب ساختن همه مردم ایران هم بوده، باید به هرترتیب ممکن، از اجرای آن جلوگیری شود.

رژیم اسلامی در استان سیستان و بلوچستان، دست به وحشیگریهای غیرقابل تصوری زده، تاکنون دهها تن از مخالفین خود و مردم فقیر کشور را در این منطقه، بشیوه بربرمنشانه ای به جوخه اعدام سپرده است. این حق دموکراتیک و اولیه شهروندان تحت سرکوب فاشیستی در این منطقه است، که با توسل به مبارزه مسلحانه، برای نابودی رژیم اسلامی دست به مبارزه مرگ و زندگی بزنند.

www.j-shorie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de

آرشیو:
www.j-shoraii.blogspot.com
--------------------------------

جمعه، تیر ۱۹، ۱۳۸۸

در صورت شکست مبارزات، سرنوشت جامعه، نابودی است!

اکبر تک دهقان
19 تیر 1388- 10 ژوئیه 2009

" ایالات متحده‌ی آمریکا نمی‌تواند به یک کشور مستقل دیگر دیکته کند چه کاری را می‌تواند انجام دهد و چه کاری را نه." به گفته‌ی بایدن: " تنها اسرائیلی‌ها می‌توانند تعیین کنند که برنامه‌ی اتمی ایران موجودیت آنها را تهدید می‌کند یا نه؟" *1

جمله بالا به معاون رئیس جمهور آمریکا، جو بایدن Joe Biden تعلق دارد، که در روز 5 ژوئیه جاری پس از ورود به اسرائیل، در تل آویو بر زبان آورد. این جمله تاکنون تفاسیر و واکنشهای متعددی را، از سوی منابع کاخ سفید، رئیس جمهور آمریکا، ، دولت اسرائیل، رسانه های بین المللی، مسئولین سیاسی و نظامی حکومت اسلامی بدنبال داشته است. آنچه که قطعی است، گوینده آن بهیچ وجه دچار تپق سیاسی نشده، نظر شخصی خود را بیان نکرده، و یا به یک تهدید توخالی علیه رژیم اسلامی، پس از بخاک و خون کشیدن جنبش اعتراضی رادیکال مردم در هفته های اخیر، دست نزده است. بر زمینه قدرت گیری جناح راست و جنگ طلب در اسرائیل طی ماههای اخیر، واعلام سرعت گیری امکان دست یابی رژیم اسلامی به سلاح هسته ای حتی در فاصله کمتر از 1 سال از یکطرف، نتایج انتخاباتی تحمیل شده به مردم ایران، ناکامی مردم از پیشروی مبارزات انقلابی بشیوه روزهای اول و بی اعتباری سیاسی هر چه بیشتر رژیم اسلامی در داخل از سوی دیگر، چنین اظهاراتی از سوی یک مقام پرنفوذ آمریکایی، مفهوم خاصی پیدا میکند. اخبار متعدد بعدی حتی، از آماده گی عربستان و مصر برای نوعی همراهی با حمله نیروی هوایی و موشکی اسرائیل به ایران، حکایت میکنند.

شرایط بین المللی انقلاب ایران و وضعیت حکومت اسلامی، از طریق عامل استراتژیک برنامه هسته ای رژیم، با هدف تولید سلاح هسته ای، مشخص میشود. آنچه از اواسط دوره دوم ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش واضح گشت، کنارگذاشتن نقشه درگیری نظامی با رژیم اسلامی از سوی دولت آمریکا و سپردن حل این مسئله، به دولت اسرائیل بود. یکی از دلایل اصلی برسرکار آمدن دولت نتانیاهو نیز، بمثابه دولتی عمدتاً راست و راست افراطی، نه فقط مقابله با حملات روزمره دسته جات وابسته به حماس، بلکه سنگینی مداوم سایه برنامه هسته ای رژیم اسلامی بر اسرائیل، و چاره جویی احزاب سیاسی و مردم این کشور، برای اتفاقات آتی در این زمینه بود. موضع گیری صریح معاون رئیس جمهور آمریکا، تردیدی در این حقیقت باقی نگذاشت، که دولت آمریکا عاقبت، " حق" دولت اسرائیل، برای توقف برنامه هسته ای حکومت اسلامی را به رسمیت شناخته است. روشن است عامل مهم در علنی ساختن این تفاهم نسبی از پیش موجود، عقب نشینی اصلاح طلبان در ایران، و واگذاری نهادهای قدرت سیاسی و تصمیم گیریهای نظامی به جناح حاکم در کشور بود.

اقدام رژیم اسلامی در دست یابی به سلاح هسته ای، نه امری اتفاقی و ابتدا به ساکن، بلکه از فردای قدرت گیری این رژیم جنایتکار آغاز گردیده، و اخیراً بنا به اعلام حسن روحانی( اصللاح طلب!!)، مأمور سابق مذاکره با غرب و آژانس بین المللی انرژی هسته ای، در دوران حکومت 8 ساله اصلاح طلبان تا سال 1384، به پیشرفتهای کنونی دست یافته است. این یک برنامه استراتژیک دستگاه سرکوب و مراکز اصلی قدرت رژیم است، که بساده گی، تحت فشار عوامل داخلی و خارجی، به کناری پرتاب نخواهد شد. حکومت اسلامی از فردای پیدایش آن، حکومت واردکننده گان کالا، دلالان و تجار بازار، پاسدار و بسیجی و لباس شخصی ها بوده، ادامه جنگ به مدت 8 سال و کشتارمخالفان سیاسی نیز، باید در خدمت تثبیت آن قرار گرفته، به ایجاد ساختارهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، و فرهنگی کنونی منجر میگشت. کسی که این هیولای خون و کثافت را، مشتی آخوند " شپشو"، و یا چماقدار هالو و احمق و " لبنانی؟" معرفی میکند، در تحمل فلاکت ناشی از تبعات این درک بدوی از سلطه گری فاشیستی حاکم، خود هم مقصر است. گرداننده گان این دستگاه بربرمنشی سازمانیافته، با بکارگیری تجارب همه رژیمهای فاشیستی در جهان معاصر، با توسل به قتل عام چندین میلیون انسان در ایران وعراق و فلسطین و لبنان واسرائیل، با اتکاء به ترور جسمی و روحی روزمره مردم در کوچه و خیابان، آنهم طی 30، جهنمی آفریده اند که نابودی آن، طبق محاسبات آنها، باید با نابودی کل بشریت همراه گردد. رجوع مداوم به تئوری ظهور" امام زمان"، و تبدیل دستگاه دولتی بورژوایی کلاسیک به دولت " امام زمان" و چاقوکشان خیابانی، چیزی جز بازتاب اهداف این دارودسته جانی تر از هیتلر، برای کشاندن کشور به سوی نابودی کامل، در لحظات احساس خطر موجودیت خود نیست. درست بهمانگونه که هیتلر و ماشین آدمکشی آن، هیچ ضرورتی برای بقاء کشور و مردم آلمان نمی دیدند، اگر خود در جنگ جهانی دوم شکست میخوردند.

ادامه حیات حکومت اسلامی، نه فقط خطر جنگ با اسرائیل را در همین دوره افزایش میدهد، بلکه اساساً در این جهت قرار دارد. اینکه رژِیم در بالاترین سطوح هم، هرگونه عقب نشینی از طرحهای نظامی خود را رد کرده، بجای آن مداوماً از پیشرفتهای اتمی و موشکی خود خبر میدهد، نه فقط امتیازگیریهای کوچک، بلکه حتی تحت پوشش امتیازگیری، تحمیل خود به جهان بمثابه یک قدرت اتمی، در عین حال بشدت سرکوبگر و جنگ طلب را، مد نظر دارد. تفاوت این رژیم وحشی با رژیم کره شمالی، که حتی دست به تولید سلاح هسته ای زده در آنجاست، که نقش و تأثیر روسیه، چین و موقعیت خاص شبه جزیره کره، وقوع یک جنگ هسته ای را غیر ممکن ساخته، از این رو، سلاحهای هسته ای کره شمالی عمدتاً نقش بازدارنده گی از تهاجم به این کشور را ایفا میکنند؛ از این گذشته، نظام حاکم بر کره شمالی، یک سیستم ناسیونالیست آسیایی، غیرمذهبی و مدرن بوده، در لحظات حساس ناچار به تکیه بر عقلانیت زمینی، بمثابه پایه سیاست گذاریهای خود خواهد بود. هیچیک از موارد فوق در مورد رژیم فاشیستی اسلامی اما، صدق نمیکند.

در هفته های اخیر نیز، دستگاه سرکوب اسلامی، پس از غلبه موقتی بر اعتراضات خیابانی، فوراً دست به اعدام 20 نفر زندانی زد، که عزم رژیم علیه مردم و جنگ طلبی در سیاست خارجی را بنمایش گذاشت. حکومت اسلامی با سیاست سرکوب افسارگسیخته و ترور روزمره مردم شکل گرفته و قوام یافته، سیاست خارجی آن هم بر این مبنا، بر روی آوری مداوم به جنگ و کشتارهای دسته جمعی گرایش دارد؛ تنها باید موقعیت مناسب و اهمیت آن در حفظ و تثبیت دوباره رژیم فرا برسد. نقش سلطه گرانه و مسلط اسرائیل در منطقه، ادامه جنگ و حضور ارتشهای غربی در کشورهای همسایه ایران، پیدایش قدرتهای امپریالیستی رقیب آمریکا و اروپا، که در بازار فروش سلاح وارد شده اند، زمینه های مساعد ظهور جنگ بزرگ دیگری در خاورمیانه را تسهیل ساخته، فرصتی" طلایی" برای تضمین بقاء این رژِم خون آشام، فراهم ساخته اند. ممانعت از ادامه چنین روندی، تنها با حضور یک نیروی توده ای بسیار موثر، سازمانیافته و فوق العاده مصمم و پیگیر، یعنی جنبش انقلابی بینان کن مردم ایران، امکان پذیر است.

در دوره کنونی مبارزات، از یکطرف عزم مردم برای سرنگونی رژیم، از سوی دیگر اما، موانع بزرگی که جریانات ارتجاعی در داخل و خارج، علیه تلاش مردم ایجاد میکنند، قرار دارند. جناح ارتجاعی اصلاح طلبان، مردمی را که بصورت میلیونی به خیابانها آمده بودند، با تاکتیکهای بدوی، نظیر " سکوت" و یا شعار فاشیستی " الله اکبر" بر بالای پشت بامها، به خانه های خود کشاندند. این اما همه بدبختی نیست. مرتجعین خارج از کشوری، نظیر طیف " توده ای- اکثریتی" و خیل ملی گرایان دروغین، ریاکار و جیره خوار قدرتهای امپریالیستی، همدستان دیروز و امروز این و یا آن جناح رژیم اسلامی، مداوماً از طریق دستگاه گسترده تبلیغات اینترنتی خود، که عمدتاً نیز بوسیله دولتهای غربی تأمین میشوند، مردم را از مبارزه رویارو و توسل به " خشونت" میترسانند؛ در حالیکه علیرغم نابینایی سیاسی اما می بینند، مردم نه دست به "خشونت"، بلکه بعضاً بطور محدود، محافظه کارانه، پراکنده و غیرسازمانیافته، در برابر حملات جانیان رژیم دست به مقاومت میزنند، و این طبق قوانین همان کشور لعنتی غربی هم که" اکثریتی" نیمه انسان ساکن آن است، حق دموکراتیک مردم محسوب میگردد. عناصر افراطی این دارودسته بیگانه با حقوق انسان، نظیر علی کشتگر، فرخ نگهدار و جمشید طاهری پور، در همهمه جنگ و گریز خیابانی، مداوماً درس عدم خشونت به مردم داده، به شور و امید و کار و تلاش جامعه، برای به گورسپردن این باند آدمکش آسیب زدند. بخش بزرگی از صفحات سایتهای اینترنتی نظیر، " پیک نت" " ایران امروز" ، " گویا نیوز"، " ایران گلوبال"، " میهن"، " عصر نو"، " جمهوریخواهان"، و حتی سایت ظاهراً متفاوت " اخبار امروز"، به انتشار مقالات چندش آور و عمیقاً ضدانقلابی این طیف تبهکار تعلق دارد. حتی در مقاله ای- احتمالاً در چندین مورد دیگر هم- در یکی از سایتهای ذکرشده، نویسنده الدنگ خارج از کشوری، میرحسین موسوی را متهم میکند که مرتکب رادیکالیسم شده است.!! تردیدی نیست، که این دارودسته شبه روشنفکر سرکوبگر و بی احساس نسبت به سرنوشت مردم، هدفی جز مقبول ساختن خود نزد شکنجه گران حاکم و اربابان بین المللی آنها، کسب پست و مقام در نظام اسلامی و یا کشور کنونی محل سکونت خود، و ایجاد تسهیلات برای رفت و آمد به ایران، بقصد تضمین موقعیتهای آکادمیک و" صادرات و واردات" نحس خود ندارند.

مردم ایران بطور غریزی، از سرنوشت فاجعه بار آتی کشور مطلع شده، برای جلوگیری از تحقق این کابوس هولناک، یعنی جنگ و کشتار و ویرانی تا حد جنگ اتمی و مرگبارتر شدن زندگی در همه حال، به خیابانها آمده، خود را به آب و آتش میزنند. آنها نه فقط در این مبارزات، دستگاه سرکوب را به عقب میرانند، بلکه شجاعت شخصی، جرئت تهاجم کردن، ارزش با هم بودن، فداکاری برای نجات یکدیگر، و نابودی روحیه ترس و محافظه کاری را هم یاد گرفته، تمرین میکنند. توده های مردم، برای هر میزان پیشروی در مبارزات سرنوشت ساز با فاشیستی ترین رژیم جهان طی چندین قرن اخیر، به جسارت و اعتماد بنفس، به باور به قدرت خود، به آموزش استقامت و پایداری، به یادگیری سازماندهی مبارزات و ایجاد ارتباطات بعدی خود نیاز حیاتی دارند. مگر همه این خصوصیات، در جامعه گسیخته و در خطر فروپاشی، فرورفته در باطلاق اعتیاد، کلیه فروشی و تن فروشی، بیکاری و افسرده گی، و در کاراکتر سیاسی شهروند ایرانی موجود است؟ مردم باید طی همین مبارزات روزمره، بویژه جنگ و گریز خیابانی، روانشناسی خاص یک انسان آگاه، شجاع و متکی بخود را کسب نموده، رشد کنند، تا کل کشور را به گردونه مبارزات روزمره بکشانند. هنوز که بخش اعظم تحرکات به تهران، آنهم مناطق شمالی شهر محدود مانده، از ورود بخشهای دیگر جامعه نظیر کارگران و روستاییان خبری نیست. جوانان تهرانی بویژه زنان اما، این حقیقت سیاسی را درک میکنند، که آنها باید بکوبند و ادامه دهند، تا همه شهرها و اکثریت جامعه برخیزند. شبه روشنفکر پست و آخوند صفت خارج از کشوری، این " مردک" و " مرتیکه " تحصیل کرده، بزدل و ریاکار، درست شکل گیری، توسعه و تکامل همین پروسه تعیین کننده و غیرقابل دور زدن را مانع شده، آن را تخریب میکند.

شبه روشنفکر ایرانی*2، که هنوز پاسخ قضایی جنایات سالهای 58 تا 61 خود را دریافت نکرده است، که در خارج از کشور فرش فروش و آکادمیسین شده، به طبقات صاحب امتیاز پیوسته، و" نفسش از جای گرمی بلند میشود"، به مردم اسیر و درمانده ای که به نبرد آخر برخاسته اند، تحکم کرده، به آنها درس پرهیز از " خشونت"، یعنی پرهیز از توسل به انجام یک تحول انقلابی میدهد؛ انقلابی که هدف آن، جز قابل تحمل ساختن زندگی برای 70 میلیون گروگان این رژیم پلید، چیز دیگری نیست. چنین شبه روشنفکران رذلی، که از حسابرسی به اعمال خود در یک جامعه دموکراتیک، یا از کاهش امتیازات کنونی و تنزل موقعیت اجتماعی خود در غرب وحشت میکنند، نباید قادر شوند از انقلاب توده ای آتی در کشور، جان سالم بدر ببرند.

www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de
----------------------------------

توضیحات

*1- رادیو آلمان ( دویچه وله Deutsche Welle ) بنقل از خبرگزاری آلمان dpa - 6 ژوئیه 2009 – 15 تیر 1388
http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4460464,00.html

*2- از این پس در ادبیات گروه وبلاگهای جمهوری شورایی، عبارت " شبه روشنفکر" بصورت استاندارد و ثابت، برای تبهکاران و خائنینی که از شناخت و دانش خود، برای برده ساختن مردم و جنایت علیه آنان استفاده میکنند، بکار خواهد رفت. روشنفکر، مفهومی مثبت بوده، بر منطق، عقلانیت و پیشرو بودن فرد، حداقل در دوران تاریخی پیدایش آن دلالت میکند، و باید در همین چهارچوب هم باقی بماند. این همچنین شامل بحثهای تئوریک مارکسیستی نیز گشته، باید بار منفی تحمیل شده به این عبارت را از دوش آن برداشت. حریف فرصت طلب سیاسی و ایدوئولوژیک در درون یک حزب سیاسی چپ را، نه یک روشنفکر، باید یک " شبه روشنفکر" نامید؛ خیلی ساده، روشنفکر برای خود شرف دارد. به اینترتیب، دو عنوان " روشنفکر" و " شبه روشنفکر"، که در محتوا کاملاً متضاد بوده، نفی یکدیگر محسوب میشوند، مورد استفاده قرار خواهند گرفت. این بویژه از این جهت مهم است، که اکثریت فعالین، تئوریسین ها، سازماندهان و بنیانگذاران جنبش کمونیستی در جهان، از طیف روشنفکران و عمدتاً از میان روشنفکران بورژوازی متوسط برخاسته اند. این جدا از عبارات استاندارد دیگری است که بجای خود صحیح و قابل دفاع محسوب میگردد؛ نظیر روشنفکران بورژوازی. یعنی صفی از روشنفکران، که با تعهد عملی به سطحی از حقوق توده های مردم، در عین حال بطور کلی در کنار نظامات حاکم در کشورهای صنعتی قدیمی قرار دارند. یک آخوند پلید نظیر فرخ نگهدار و یا علی کشتگر، روشنفکر بورژوازی در مفهوم حقیقی آن نبوده، تبهکاری است که شناخت و دانش در دستان او، تنها بمثابه وسیله ای برای تحمیل بی حقوقی محض به توده های مردم بکار رفته و امروز چه بسا بدتر از سابق، همین کارکرد را در اشکال متناسب با وقایع کنونی دارد.
----------------------


نقل مطالب این وبلاگ، در سایتهای خارج از کشور، آزاد است.

نقل مطالب این وبلاگ در سایتها و نشریات داخل کشور، بدون ذکر منبع، بدون نام نویسنده، و یا با نام مستعار، بشرط عدم تغییر در محتوای آنها آزاد است. نگارنده این سطور، به این دلیل علیه فرد و یا مؤسسه ای، دست به اعتراض و افشاءگری نخواهد زد.
www.j-shoraie.blogspot.com pouyane50@yahoo.de

-------------------
سرنگونی رژیم ترور اسلامی - اعلام آزادیهای عمومی - فراخوان کنگره شوراها

کنگره شوراها یک کنگره عمومی است، که در لحظات سرنگونی رژیم اسلامی، از تجمع نماینده گان شوراها، سندیکاها و اتحادیه ها، کمیته ها، نهادها و ارگانهای صنفی و دموکراتیک همه اقشار و طبقات سهیم در سرنگونی رژیم اسلامی، در داخل کشور تشکیل میگردد. این کنگره، از قدرت گیری سازمان مجاهدین و مدافعین رژیم پهلوی، بمثابه جریانات ارتجاعی و سرکوبگر ممانعت بعمل آورده، راه سوء استفاده از خلاء قدرت برای شروع کشمکشهای قومی، توسل به تخریب و انتقام جویی را سد نموده، خطوط کلی نظام سیاسی آتی را روشن ساخته، و موعد انتخابات ارگانهای دائمی در کشور را معین میکند
----------------------------

طرح اولیه قطعنامه هایی برای ارائه به کنگره شوراه
ا
www.toumaj.blogfa.com
-------------------------